قاعده هر شیء مدرک با آنچه ادراک می کند شباهت دارد که به عربی «الشیء إنّما یدرک ما هو شبیهه» خوانده میشود به موجب این قاعده، شباهت میان مدرِک و مدرَک، ضروری شناخته شده است، به طوری که اگر بین ادراک کننده و شیء قابل ادارک یک نوع شباهت وجود نداشته باشد، هرگز ادراک صورت تحقق نمیپذیرد. شیخ الرئیس ابوعلی سینا این قاعده را به فیلسوف قدیم یونان انباذقلس که یکی از فلاسفه معروف است، نسبت داده چنان که میگوید:
- و منهم من رأی الشیء إنّما یدرک ما هو شبیهه، و إن المدرک بالفعل شبیه المدرک بالفعل؛ فجعل النفس مرکّباً من الأشیاء آلتی یراها عناصر؛ و هذا أنباذقلس قال إنّما یدرک النفس کل شیء شبیهه فیها.
با توجه به این عبارت به روشنی معلوم میشود که اساس اعتقاد انباذقلس درباره نفس ناطقه مبنی بر مرکب بودن آن از عناصر اربعه، بر این قاعده استوار است؛ زیرا نفس ناطقه عناصر اربعه را ادراک مینماید و هر شیء مدرک با آنچه ادراک میکند، شباهت دارد؛ پس نفس ناطقه با عناصر اربعه شباهت دارد. در اینجا اگر شباهت را عبارت بدانیم از یک نوع تناسب ذاتی و ارتباط وجودی، به این نتیجه میرسیم که نفس ناطقه مرکب است از عناصر اربعه.
ابوعلی سینا که مرکب بودن نفس را از عناصر اربعه به انباذقلس نسبت میدهد، هنگام نقل این سخن آن را به صورت نظم قیاسی تقریر نکرده است؛ ولی با توجه به اینکه انباذقلس ترکّب نفس را از عناصر اربعه یر این قاعده مبتنی میداند، اگر خواسته باشیم آن را به صورت نظم قیاسی تقریر نماییم، باید چنین بگوییم:
- نفس ناطقه، عناصر اربعه را که عناصر تشکیل دهنده سایر موجودات است، ادراک میکند؛ و هر شیء مدرک با آنچه ادراک میکند شباهت دارد.
پس نفس ناطقه با عناصر اربعه شباهت دارد و این شباهت هنگامی میتواند متحقق باشد که نفس از عناصر اربعه ترکیب یافته باشد. صدرالمتألهین نیز این قاعده را مورد بحث قرار داده و آن را حق و صواب دانسته؛ زیرا وی معتقد است که همواره مدرک از جنس مدرک است و بارها خاطرنشان کرده که هر نیروی ادراکی هنگامی از مرحله قوه به مقام فعلیت میرسد که به صورت مدرک متصور گردد؛ و به این ترتیب صدرالمتألهین از مرحله شباهت بین مدرِک و مدرَک که در این قاعده مورد بحث و گفتگو است، پا فراتر گذاشته و به اتحاد مدرِک و مدرَک قائل شده است. چنان که میگوید:
- و أمّا من رأی منهم أنّ الشیء إنّما یدرک شبیهه، و إنّ المدرک بالفعل شبیه بالمدرک، فقوله حق و صواب. و قد تکرّر منّا إنّ المدرک دائماً من جنس المدرک؛ فاللّمس یدرک الملموسات و هو من جنسه؛ و کذا الذوق یدرک المذوقات و هو من جنسه… و الوهم یدرک الوهمیات؛ و العقل للعقلیات؛ و بالجمله کل قوّه إدراکیه إذا تصوّر بصوره المدرک یخرج ذاته من القوّه إلی الفعل؛ و لا شبهه فی أنّ القوّه القریبه و إستعداد القریب من الشیء من جنس صورهه ذلک الشیء و فعلیّته؛ و قد علمت بالبرهان القطعی إتحاد العقل بالمعقولات و الحسّ بالمحسوسات و الإتحاد أشدّ من الشبه (۲)
صدرالمتألهین، در باب اتحاد مدرِک با مدرَک به ویژه اتحاد عاقل و معقول مکرر سخن گفته و به تفصیل آن را مورد بحث قرار داده است که إنشاء الله در موقع مناسب از آن بحث خواهیم نمود. آنچه از قاعده «الشیء إنّما یدرک ما هو شبیهه» استفاده میشود، بیشتر از شباهت بین مدرِک و مدرَک نیست، به هیچ وجه اتحاد میان مدرِک و مدرَک را نمیرساند. چنان که دیدیم ابوعلی سینا با اینکه از جمله کسانی است که با اتحاد مدرِک و مدرَک سخت مخالفت نموده این قاعده را از قدما نقل کرده و به دفاع از آن پرداخته است؛ ولی صدرالمتألهین که به صرف شباهت بین مدرِک و مدرَک قانع نیست و از طرفداران سرسخت اتحاد میان مدرِک و مدرَک است، چون این قاعده را به عقیده خود در این باب نزدیک یافته، آن را تأیید کرده و بر طبق اندیشه خویش تفسیر نموده است.
پاورقیها
- الشفا. بخش طبیعیات. ص ۲۸۲
- الاسفار الاربعه، ج ۸، ص ۲۵۳
نظرات