آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام

آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام

برای توضیح دقیق قاعده «آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام» نیازمند است که چند قاعده دیگر را نیز مورد بررسی قرار دهیم.

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست          هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام

بررسی قواعد فلسفی مرتبط

ازلی، فساد ناپذیر است

این قاعده را نخستین فیلسوف اسلامی یعقوب اسحاق کندی مورد بحث و گفتگو قرار داده است؛ این قاعده در سخنان برخی از بزرگان شعر و عرفان به صورت بدیعی جلوه گر شده است، مانند این مصراع «آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام» گاهی مفاد این قاعده به شکل دیگری تعبیر می‌شود که از لحاظ طرز بیان و اسلوب ادا، با آنچه در مصراع فارسی مزبور آمد بسیار نزدیک است و آن عبارت است از: «ما ثبت قدمه، امتنع عدمه» یعنی آنچه قدیم است هرگز عدم را به خود نمی‌بیند.

«ازلی» موجودی را گویند که سابقه نیستی ندارد. گاهی گفته می‌شود ازلی چیزی است که عدم وجود آن ضروری نیست. بر اساس این تعریف گفته می‌شود وجود هیچ گونه موجودی پیش از موجود ازلی متصور نیست. بنابراین موجود ازلی هرگز از چیزی تشکیل نشده و به غیر خویش متکی نیست و در این صورت به آسانی می‌توان دریافت که موجود ازلی، دارای هیچ گونه علتی نیست و با این فرض، موجود ازلی، موضوع و محمول نیز نخواهد داشت. در اینجا راه برای نداشتن جنس نیز هموار می‌گردد.

هنگامی که گفته می‌شود موجود ازلی جنس ندارد، به آسانی گفته می‌شود که موجود ازلی هرگز فاسد نمی‌شود؛ زیرا ««فساد» عبارت است از تبدل محمول از حالی به حال دیگر و این گونه تبدل همواره از یک حالت به نزدیکترین ضد آن حالت انجام می‌شود که آن هر دو حالت تحت یک جنس می‌باشند. مانند حالت حرارت که به برودت تبدیل می‌شود یا سفیدی که به سیاهی تبدیل می‌گردد؛ و این گونه اضداد همواره دارای یک جنس می‌باشند. پس ذکر این مقدمات می گوییم آنچه فاسد می‌شود، دارای یک جنس است و چون موجود ازلی دارای جنس نیست، پس هرگز به خود فساد نمی‌پذیرد.

شناخت مفهوم «ازلی» کلید فهم این قاعده است. اگر «ازلی» – به معنی دقیق فلسفی- را بشناسید، ناگزیر خواهید گفت که فساد نمی‌پذیرد. چون صفت «فساد» برای غیرِ ازلی است

آنچه اول ندارد، آخر نیز ندارد

«آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام» این قاعده را ابن رشد اندلسی در کتاب تهافت التهافت که در رد کتاب تهافت الفلاسفه غزالی نوشته است، ضمن مباحث حدوث و قدم عالم، مطرح و از آن به صورت گوناگون تعبیر کرده است. اگر کسی حرکات دوری افلاک را در آینده بی نهایت بداند، ناچار باید برای افلاک مبدئی قائل نباشد. زیرا چیزی که پایان ندارد، آغاز هم نخواهد داشت.

ابن رشد برای اثبات مفاد قاعده به تضایف تمسک نموده است؛ زیرا مبدأ و منتها یا اول و آخر همواره نسبت به یکدیگر متضایف‌اند و دو امر متضایف در وجود و عدم، قوه و فعل همیشه متساوی خواهند بود.

نتیجه‌گیری: مقتضای دو قاعده «ازلی فسادناپذیر است» و «آنچه قدیم است هرگز عدم را به خود نمی‌بیند» این است که هر موجودی که قدیم ازلی است، هرگز فساد نمی‌پذیرد و نیستی را به سوی آن راهی نیست. عکس نقیض یا نزدیکترین شیء به عکس نقیض این دو قاعده این است که «هر موجودِ حادث، سرانجام معدوم می‌گردد» و این همان معنایی است که حکما به صورت یک قاعده گفته‌اند: «کل کائن فاسد» یعنی هر موجودی (که غیر ازلی هم هست) رو به زوال است.

دیدگاه فلاسفه درباره آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام

نظر ملاصدرا درباره این قاعده

صدرالمتألهین نیز این قاعده را معتبر دانسته و در برخی موارد به آن استناد نموده است و آنچه از سخن صدرالمتألهین در این باب مستفاد می‌شود این است که اگر موجودی دارای دو صفت جوهریت و بساطت نباشد، در معرض زوال و نابودی است. بنابراین هر موجود عرضی و هرگونه موجودی که از عناصر مختلف ترکیب یافته باشد، اگرچه جوهر باشد، سرانجام فاسد خواهد شد و به این ترتیب قاعده «کل کائن فاسد» با قاعده «کل مرکب ینحل» در برخی موارد با یکدیگر مساوق خواهد بود.

نظر ملاهادی سبزواری

حاج ملاهادی سبزواری نیز قاعده «کل کائن فاسد» را با قاعده «کل مرکب ینحل» در یک مورد به کار برده و برای اثبات این قاعده که هر موجود مرکب سرانجام منحل خواهد شد، چنین استدلال می‌کند: هر موجود مرکبی از عناصر مختلف تشکیل یافته است و پر واضح است که تشکیل موجود واحد از عناصر مختلف مستلزم این است که عناصر مختلف بر خلاف مقتضای طبیعت اولیه خویش در یکدیگر درآمیزند و در آمیختن عناصر مختلف در یکدیگر، خلاف مقتضای طبایع نخستین عناصر است و این امر مستلزم قسر در طبیعت است؛ و چون قسر در طبیعت به طور دائمی یا اکثری محال است، سرانجام این ترکیب به انحلال می‌گراید و عناصر اولیه به مقتضای طبایع اصلی خودشان به حالت نخستین باز می‌گردند.


پی‌نوشت: برای درک بهتر این قاعده، داشتن پیش‌نیاز در «علم منطق» ضروری است.

فیلسوف‌یار، کلاس‌های آموزش منطق به صورت حضوری و غیرحضوری برگزار می‌کند.

4.2/5 - (4 امتیاز)

پست های مرتبط

مطالعه این پست ها رو از دست ندین!
بسیط نمی‌تواند فاعل و قابل باشد

بسیط نمی‌تواند فاعل و قابل باشد

قاعده بسیط نمی تواند فاعل و قابل باشد از جمله قواعدی است که برای اثبات برخی مسائل فلسفی به آن استناد شده که از جمله آن اضافه کردن قید حیثیت در تعریف قوه است

بیشتر بخوانید
قاعده بسیط الحقیقه

شرح قاعده بسیط الحقیقه

قاعده بسیط الحقیقه یعنی چیزی که در حقیقت، بسیط و کامل بالذات است و هیچ قیدی ندارد، همه چیز است و وحدت محض است. آنچه مطالعه می‌کنید خلاصه‌ای از شرح این قاعده است که در کتاب قواعد کلی فلسفه در فلسفه اسلامی نوشته دکتر دینانی به چاپ رسیده است

بیشتر بخوانید
انقلاب حقیقت محال است

انقلاب حقیقت محال است

قاعده عقلی و فلسفی انقلاب ماهیت محال است زیرا ماهیت از آن جهت که خود ماهیت است، جز همان ماهیت چیز دیگری نیست مفهومی جز خود آن ماهیت بر آن ماهیت صدق نمی کند.

بیشتر بخوانید

نظرات

سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *