کلّ ما هوبرزخ بین الشیئین لابدّ و أن یکون غیر هما، بل له جهتان یشبه بکلّ منهما ما یناسب عالمه
هر موجودی برزخ بین دو موجود دیگر باشد و آن دو موجود در طرفین اعلی و اسفل قرار گرفته باشند ، آن موجود غیر از دو موجود طرفین خود خواهد بود ؛ ولی با هر دو طرف شبیه و هم آهنگ است .
زیرا دارای دو جهت و حیثیت است که بوسیله آن دو جهت با طرفین خود سنخیت پیدا می کند . مثلا خط بین سطح و نقطه قرار گرفته است . به این ترتیب خط ، سطح ، نیست ، چنان که نقطه نیز نیست ، ولی دارای دو جهت است که از یک جهت به سطح شبیه است و از یک جهت به نقطه . بر همین قیاس است ، کلیه موجودات متوسط بین اعلی و اسفل و کلیه حالات معتدل میان افراط و تفریط .
این قاعده را داوود قیصری در مقدمه اش بر شرح فصوص الحکم محی الدین عربی جهت اثبات عالم مثال به کار برده است .
عالم مثال ، برزخ در میان دو عالم اعلی و اسفل است . عالم اعلی عبارت است از عالم عقول کلیه . و عالم اسفل عبارت از جهان عناصر و جسمانیات به مقتضای قاعده مزبور است . عالم مثال ، عقل کلی و مجرد محض نیست ، چنانکه جسم مادی و مقیّد به عناصر اولیه نیز نمی باشد ؛ بلکه از جهتی به جسم شبیه است ، چون دارای مقدار طول و عرض است ؛ و از جهتی به عقل شبیه است ، چون از لوازم ماده و مادیات مجرد است .
با توجه به آنچه گذشت ، معلوم می شود که اثبات عالم مثالی و خواص وجودی آن ، از قبیل تجرد برزخی و غیره، بر این قاعده استوار است .
از جمله مسائل بسیار مهمی که بر این قاعده مترتب است ، اصول چهارگانه اخلاقی است که آنها را امهات علم اخلاق می گویند، که عبارتند از :
۱٫حکمت
۲٫شجاعت
۳٫عفت
۴٫عدل
این چهار صفت اصول اخلاقی بشر را تشکیل می دهند و زیربنای کلیه صفات پسندیده انسان می باشد . زیرا به وسیله حکمت است که نفس ناطقه انسانی در کلیه افعال اختیاری ، صواب را از خطا و سره را از ناسره تشخیص می دهد و درست را از نادرست جدا می سازد ؛ و به وسیله صفت عدل است که انسان نیروی غضب و شهوت را به مقتضای حکمت در راه صحیح هدایت می نماید ؛ و از طریق صفت شجاعت است که نیروی غضب مهار می شود و در کلیه امور نسبت به عقل رام و منقاد می گردد ؛ چنانکه به وسیله صفت عفت نیروی شهوت با آداب عقل و شرع مؤدب می شود و راه خلاف نمی پوید .
ترتّب اصول چهارگانه ،که اساس علم اخلاق را تشکیل می دهند ، بر قاعده مزبور از آن جهت است که طرفین هر کدام از این صفات یعنی دو حدّ افراط و تفریط آنها جزء صفات رذیله و ناپسند محسوب می شود و آنچه از صفات فضیلت محسوب می شود ، حد وسط و خط فاصل بین افراط و تفریط است ؛ مانند صفت حکمت که حد افراط آن را «خبث» و «جربزه» و حد تفریط آن را «بلاهت» می دانند ؛ و هم چنین صفت شجاعت که حد افراط ان را «تهوّر» و حد تفریط آن را «جبن» می خوانند . بر همین قیاس است سایر صفات که حدّ افراط و تفریط آنها را رذیلت و ناپسند می دانند و حدّ وسط بین آنها را فضیلت و خوی نیکو می شمارند .
بنابراین ، صفات پسندیده همواره برزخ میان صفات ناپسند می باشند و چون برزخ بین دو حد افراط و تفریط می باشند ، به حکم قاعده مزبور ، جز هیج یک از طرفین نمی باشند ؛ بلکه هر کدام از صفات پسندیده دارای دو جهت می باشند که از جهتی به حد افراط شبیه اند و از جهتی به حد تفریط و در عین حال نه در حد افراط اند و نه در حد تفریط .
این مطلب به این صورت که مورد بحث قرار گرفت ، یعنی فضیلت در اخلاق را حد وسط و برزخ بین دو حد افراط و تفریط دانستن، مورد توجه کلیه علماء اخلاق واقع شده است و در حقیقت قولی است که جملگی برآنند . البته مبدع و مبتکر این نوع تفکر در مسائل اخلاقی را باید ارسطو دانست ؛ ولی پس از وی اکثر علماء اخلاق آن را پذیرفته و از آن پیروی کرده اند .
صدرالمتألهین نیز در مباحث مربوط به سعادت نفس ، کمال نفس را در این عالم،حصول عدالت دانسته و عدالت را به حد وسط بین اخلاق متضاد در طرفین افراط و تفریط تعریف کرده است . سپس در مقام توضیح می افزاید که طرفین افراط و تفریط در نیروهای اخلاقی بشر، موجب فساد نفس ناطقه و باعث هلاکت آن می شوند و مادام که انسان در جهان مادی زندگی می کند ، به هیچ وجه نمی تواند از آثار سوء این گونه نیروها خلاصی یابد . ولی چون حالت متوسط بین نیروهای اخلاقی به منزله خالی بودن انسان از آن نیروهاست ، هرگاه انسان بتواند خود را به حالت اعتدال حد وسط میان نیروهای نفسانی بیاراید و از طرفین افراط و تفریط بپیراید ، از آثار سوء این گونه نیروها در امان خواهد بود . زیرا حالت اعتدال حد وسط ، چون به منزله خالی بودن از طرفین افراط و تفریط است ، قهرا از نظر تأثیر در حکم لامؤثر و به منزله بی تأثیر است . چنانکه مثلا در آب ، حد وسط میان حرارت و برودت را که به لفظ فاتر و در لغت فارسی عامیانه به کلمه ولرم تعبیر می کنند ، می توان گفت که نه گرم است و نه سرد . یعنی به منزله خالی بودن از گرمی و سردی است و در نتیجه اثر گرمی و سردی را نیز نخواهد داشت . بنابراین کسی که خود را به حالت اعتدال حد وسط میان نیروها متصف نماید از آثار سوء آن نیروها مصونیت پیدا میکند.
نظرات