اتصاف الشیئ بصفه من الصفات لیس یستدعی عن اتصافه فی کل مرتبه من مراتب الواقع
یعنی هر گاه شیئ به یکی از صفات متصف شود، معنی متصف شدن آن شیئ به آن صفت این نیست که در تمام مراتب واقع و نفس الامر و از جمیع جهات و حیثیات، این اتصاف صادق باشد؛ بلکه صدق فی الجمله در اتصاف شیئ به صفت کفایت می کند؛ اگر چه آن صدق از یک جهت و یا یک حیثیت بوده باشد. مثلا هنگامی که در یک قضیه ای حکم می نماییم که در واقع و نفس الامر زید موجود است، برای صدق این قضیه اتصاف زید به وجود ، ولو فی الجمله کافی است. یعنی اگر زید به نحوی از انحاء وجود ، ولو در یک لحظه موجود شود قضیه مورد بحث صادق خواهد بود. اگر چه زید در برخی از مراحل نفس الامر موجود نباشد. چنان که گفته می شود زید در مرتبه ذات و ماهیت ، صرف نظر از تاثیر فاعل، موجود نیست؛ همچنان که معدوم نیز در آن مرتبه صدق نمی کند و به همین مناسبت ارتفاع نقیضین در مرتبه ماهیت را جایز شمرده اند.
حاج ملا هادی سبزواری در منظومه می گوید: «مرتبه نقائض منتفیه» یا اگر در مثال دیگر بگوییم «زید سیاه است» معنی سیاه بودن زید این نیست که زید از حیث انسانیت یا از جهت نوشتن یا از نظر علم و توانایی، سخاوت، شجاعت و سایر صفات سیاه باشد، بلکه از حیث اثبات این گونه صفات برای زید، که سیاه بودن هیچ دخالت و تاثیری در آنها ندارد، می توانیم سیاه بودن را از زید سلب نماییم. بنابراین سلب صفت سیاه بودن از جهت اثبات این گونه صفات برای زید، منافی با این نیست که زید در واقع سیاه است. به این ترتیب قضیه «زیدٌ أسودٌ» در واقع صحیح است. همان طور که قضیه «زید لیس بأسود من حیث الانسانیه و الشجاعه و القدره و العداله و غیر ذلک» نیز صحیح است و این از آن جهت است که تحقق هر شیئ به تحقق نحوی از انحاء وجود آن شیئ است؛ در حالی که ارتفاع آن شیئ به ارتفاع جمیع انحاء وجود آن شیئ حاصل می شود
نظرات