© تمام حقوق این سایت متعلق به فیلسوفیار می باشد.
سبد خرید شما خالی است.
فیلسوف یار › بحث و تبادل نظر › زنگ تفریح فلسفی › اگرروزی متوجه اشتباه خود شویم!
ضمنا باید به عرض برسانیم این قبیل سوالات دارای یک نقص اساسی است و آن وجود دور است که باطل است چرا که شما فرمودید: اگرروزی روباتی بسازیم که بتواند تفکر کند تعقل کند از کیستی و هستی خود بپرسد(با استفاده از منطق و تحلیل عقلی نه با محفوظات خود)
تمام تحلیلات ودانش ما از فلسفه را زیر سوال نخواهد برد؟؟
و من میپرسم اگر این روبات بتواند رباطی به مراتب کاملتر از خود بسازد آیا آن روبات جدید تفکر سازنده خود را زیر سوال نخواهد برد؟ و اگر آن روبات جدید باز روباتی به مراتب کاملتر از خود بسازد و این روباط جدید تفکرات سازنده خود را زیر سوال ببرد چه؟؟؟ این ساختن روباتها و زیر سوال بردن تفکرات سازنده تا ابد میتواند ادامه یابد
و من الله التوفیق
با سلام
در پاسخ به shpegah عزیز
اولا شما هستی را محدود به زمان نمودید که اول باید منطق ایجاد شود یا فلسفه … اگر چنین باشد بفرمایید آیا نمیتوان پرسید پیدایش فلسفه منطقی بوذه یا غیر منطقی؟
ثانیا کلیه علوم در ذات الهی و علم الهی همیشه موجود بوده ومبدا پیدایش ندارد بلکه مبدا تجلی و ظهور دارد
ثالثا کثرت راه حق و بی نهایت فلسفه منجر به آنارشیست است و در صورت پذیرش آن باید پذیرفت سفسطه و مغالطه هم راهی برای کمال است
رابعا اینکه می فرمایید پس فلسفه هرکس برای یافتن حقیقت مختص خودش است خود ایجاد حصر است چرا اولا که من باید فقط و فقط از راه خودم استفاده کنم و حق انتخاب راه بقیه را ندارم چون هرکس با یکسری توانایی و در یکسری شرایط خاص و به تبع آن راهی مختص به خود افریده شده ثانیا اگر من از هر راهی بروم و حتی اگر نروم به سعادت می رسم!!!
خامسا اگر اینکه فرمودید حق انتخاب وقتی معنا پیدا میکند که مردد بین دوراه باشی
ولی اگر بینهایت راه برای رسیدن به حقیقت وجودداشته باشد (که به نظرمن هست) اون موقع انتخاب راه معنی پیدا میکند
پس فلسفه هرکس برای یافتن حقیقت مختص خودش است
پس بینهایت فلسفه برای رسیدن به حقیقت وجود دارد
درست باشد آیا این نیز یک فلسفه است یا خیر؟ اگر هست که خودتان نیز این یک فلسفه را منحصر کرده اید و اگر نیست چطور از چیزی که فلسفه نیست برای تبیین فلسفه استفاده می کنید؟
سادسا علم به ذات معصوم و مبرا از خطاست در هر زمینه و شاخه ای که باید خطا در آن راه ندارد به شرطی که علم باشد و مادر سر حدات خیال و توهم آن را علم ندانیم.پیشنهاد میکنم در خصوص موضوع مجرد بودن علم نیز مطالعه نمایید
سابعا اینکه فرمودید اگر انسانی این راه را پیدا کرد و طی نمود دیگراز مقام انسانی خارج میشود و تبدیل به ماشین میشود چون دیگر حق انتخاب از اوسلب میشود
و مقامش تنزل پیدا میکند باید گفت ما در حالتی بین جبر و اختیار هستیم چنانکه ما در دوره زمانی و خانواده ای که به دنیا می آییم هیچ نقشی نداریم (صرف نظر از تجلی عوالم و عوالم مثال و…) در حالیکه این دو مورد تاثیر بسیار زیادی بر نگرش ما دارد ضمنا باید به عرض برسانیم این قبیل سوالات دارای یک نقص اساسی است و آن وجود دور است که باطل است چرا که شما فرمودید: اگرروزی روباتی بسازیم که بتواند تفکر کند تعقل کند از کیستی و هستی خود بپرسد(با استفاده از منطق و تحلیل عقلی نه با محفوظات خود)
تمام تحلیلات ودانش ما از فلسفه را زیر سوال نخواهد برد؟؟
و من میپرسم اگر این روبات بتواند رباطی به مراتب کاملتر از خود بسازد آیا آن روبات جدید تفکر سازنده خود را زیر سوال نخواهد برد؟ و اگر آن روبات جدید باز روباتی به مراتب کاملتر از خود بسازد و این روباط جدید تفکرات سازنده خود را زیر سوال ببرد چه؟؟؟ این ساختن روباتها و زیر سوال بردن تفکرات سازنده تا ابد میتواند ادامه یابد
و من الله التوفیق
ممنون از پاسختون
تمام مواردی که فرمودید بریک اساسی نتیجه گیری کردید که اون اساس خود جای بحث دارد و میتواند نقض شود
ولی در هرحال بنده فرض رو براین میذارم که تمام اساسهادرست باشد
ولی باز یک راهکاربرای پوشش کلیه جوانب براساس مکانیک کوانتوم دارم که خدمتتون عرض میکنم خواهش میکنم دراین زمینه نیز نظرتان را بفرمایید
واما راهکار….
با سلام . باتوجه به مقوله تجرد علم راهکار اتحاد وجودی با موجود مجرد عقلی است و با توجه به مقام لایقفی انسان سیر انفسی الی الله و نیل به مقام حضور تام که در آن مقام مبارک انسان به مقام حضور تام می رسد و در مقام اسم شریف اراده به دانستن هرچیز منجر به دانستن ان می شود و در مقامات فنا فی الله از انجا که «خداوند متعال»، علم خدا، ازلی است و عین ذات او است مقام فنا به منزله اتحاد وجودی با ذات الهی و علم الهی است.فیزیک کوانتوم هم اگر به معنای واقعی به مقام علم نائل شود یعنی انسان در مقام واقعیت به آن دست یافته یاشد نه در مقام تئوری و وهم ، علم است و مجرد است و مبرا از خظا و اشتباه . مهم نایل شدن به مقام علم واقعی است. چرا که چند صد سال قبل اندیشمندان بر این گمان بودند زمین مسطح است نه کروی و همچنین معتقد بودند خورشید به دور زمین می چرخد و بر این اساس علوم هیات و نجوم تدوین شده بودند اما گالیله فهمید این فرضیات علم نبوده بلکه وهم بشری بوده. ای موضوع در سایر علوم قابل تسری است. والله العظیم العلیم
در مورد نقض عرایض بنده هم خوشحال می شم مطالبی رو ارائه کنید .چون عرایض بنده از خودم نیست و قطره ای هست که از دریاهای عظیم علم علما به زکات و صدقه گرفته و در کشکول جمع کرده ام
اگه رباتی بتونه راجع به هستی خودش تحقیق کنه در نهایت به انسان میرسه و تا وقتی به نتیجه نرسیده احتمالا اعلام نمیکنه که من یک ربات جستوجوگر درستکار هستم.
vبا سلام
ربات در نهایت به انسان نمی رسد بلکه در ابتدا به انسان می رسد
مثلا اگر شما از دور بخار آب را ببینید و بعد نزدیکتر روید وببینید یک کتری روی آتش است آیا آتش را دلیل ایجاد بخار آب می دانی یا کسی که آتش را روشن کرده؟ یا کسی که به آب قابلیت تبخیر داده و به آتش قابلیت گرم کردن؟
ممنون از دوستان
هدف من از طرح این سوال پاسخگویی باتوجه به محفوظات ذهنی واستفاده از علوم سایر علما نبوده
هدف اصلی من این بوده که دایره ذهنیمونو خیلی وسیعتر از اینی که هست ببریم و بسطش بدیم واصلا بیایم از اون دایره بیرون
واز بیرون به قضیه نگاه کنیم
چهارچوبهای ذهنیمونو رها کنیم(به تعبیری تقوای الهی پیشه کنیم)
اصلا از نگاه خالق به مخلوق نگاه کنیم
به این شکل که (راهکاریکه خدمتتون عرض کردم 🙂
فرض کنیم ما یک انسان تنها در این جهانیم و برای رهایی از تنهایی میخواهیم یک همدم برای خودمان خلق کنیم چکار میکنیم؟؟؟
شاید اول با چوب برای خودمون یک عروسک بسازیم و با اون حرف بزنیم
ولی حس واقعی میبینیم که نداره
بعد یک داستان بسازیم و اونو بعنوان یک شخصیت داستان بذاریم
ولی باز میبینیم که واقعی نیست
میایم یک ربات هوشمند میسازیم که دقیقا شبیه به خودمونه ولی افکار و رفتارو صحبتهاش مال خودشه نه دیکته شده توسط خودم
این موقع است که دیگه قابل اعتماد نیست چون ممکنه سرکشی کنه و برای خودم دردسر ایجاد کنه . حالا باید چکار کرد؟؟؟
میام اول توی کامپیوتر رفتارشو شبیه سازی میکنم و اونجا تربیتش میکنم که قابل اعتماد باشه و مطمئن بشم هیچوقت به من آسیبی نمیرسونه بعد میکنم همدم و انیس و مونس خودم درسته ؟؟؟
حالا چطوری اینکار رو میشه کرد؟؟؟
دیگه الان با پیشرفت علم و تکنولوژی اینکار شدنیه
یعنی تمام کارها و رفتارها و تمام انتخابهای جلوی راهه اون ربات رو میتونیم بررسی کنیم وایده آل ترین حالت یک ربات رو از اون استخراج کنیم و همدم خودمون بکنیم
مکانیک کوانتوم هم دقیقا همینو میگه
یعنی انتخاب همه مسیرها ورفتن همه راهها
ودرنتیجه به احتمال خیلی زیاد بیش از یک ربات ایده آل خواهیم داشت!!
آیالازمه فقط یکیشو انتخاب کرد؟؟؟
بهتروجالبتر نیست که تنوع ربات ایده آل داشته باشیم به جای یک ربات ؟؟؟؟؟
براین اساس است که من میگم یک دین برتر نداریم بلکه میتوان تنوع دینهای برتر داشته باشیم
منظورمن از دین آیین ومنش است نه معنی تحت اللفظی آن
حالا درمثال بالا میتوان تناظریک به یک برقرار کرد
یعنی
به جای کامپیوتر کره زمین
به جای انسان تنها حضرت آدم و به جای ربات ایده آل حضرت حوا و سایررباتها را فرزندانشان که دارای تنوع فکری(وآیین) هستند ولی همگی صالحند را فرض کرد
قطعا خداوند سبحان نیز ادیان غیر اسلام را بیهوده نیافریده حتما حکمتی در طراحی تک تکشان داشته
پس به ریسمان الهی چنگ زنیم و متفرق نشیم
نتیجه اینکه
ازفیلسوفان عزیز خواهش میشه که این اندازه روی افکار خود تعصب نشان ندهند
و به جهان به مثابه یک الماس هزار وجهی بنگرند
با سلام..علم فلسفه بر مبنای وجود است و شما هر چقدر بخواهید از چارچوبها و دوایر خارج شوید نمیتوانید از دایره وجود خارج شوید.اگر مراد شما بحث علمی است بحث علمی دارای اصول و قواعد است اما اگر قصد رویا پردازی و داستان نویسی دارید بدون چارچوب میتوان این کار را انجام داد. نظیر فلسفیدن با پتک نیچه یا هزارن وهمی که فلسفه مینامند.ااشتباه ما اینجاست که به مقام لایقفی انسان توجهی نداریم و همه چیز را در چارچوب این جهان مادی می بینیم انسان برای نیل به مقام انسان کامل خلق شده است یعنی مقام حضور محض که در آن مقام اذا شائ ان علم علم به محض اراده دانستن هر چیز آن را خواهد دانست از سوی دیگر در مقامات والا ادب مع الله اقتضائاتی دارد که به عبد اجازه نمی دهد در امور دخالت نماید و همه چیز بربای عبد حضور است و هیمان
دوست من
اولین پستی که بعداز پست شما قرار دادم دقیقا همین مفهوم رعایت اصول و قواعد بحث علمی بود که شما نقضش کردید
بنده اصل را رعایت منطق قبل از فلسفه عرض کردم شما فرمودید
” شما هستی را محدود به زمان نمودید که اول باید منطق ایجاد شود یا فلسفه … اگر چنین باشد بفرمایید آیا پیدایش فلسفه منطقی بوذه یا غیر منطقی؟”
کاربرد منطق دراینجادقیقا همین بود که بحث را منطقی و براساس اصول و قواعد موافقت شده توسط دوطرف بحث پیش ببریم ولی شما درهمان ابتدا باشروع یک بحث منطقی مخالفت کردید
شما دربحثهایتان از اصولی استفاده میکنید که صرفا مورد تایید خودتان است وبرای بنده ثابت نشده است
چطور ادامه بحثتان مورد استناد باشد وقتی اصولتان مبهم است؟؟؟؟
اگر من برای تفهیم مطلبم از مثال یا داستان استفاده کردم صرفا به همین دلیل است
بنده به مقام مافوق انسانی اصلا اشاره ای نکردم که میگویید توجهی ندارم چون هنوز صحبت در داخل همین دایره ای است که شما فرمودید
بنده میگویم درداخل همین دایره هم همین حضور امکان پذیراست چه برسد به خارج از دایره
وحالا یک سوال : شما این جمله خود را چطور وبا چه استنادی ثابت میکنید
در مقامات والا ادب مع الله اقتضائاتی دارد که به عبد اجازه نمی دهد در امور دخالت نماید و همه چیز بربای عبد حضور است و هیمان
استنادی که برای این جمله دارید لطفا افراد یا اشاره به کتاب افراد نباشد براساس یک استناد علمی دقیق و یا صرفا قرآن کریم باشد
چون افراد جایزالخطااند ولی قرآن از خارج از دایره هستی است
اگر بنده داستانی برای تفهیم منظور خودم گفتم و شما مفهوم اصلی داستان را متوجه نشدید و بنده را متهم به خیال بافی نمودید درعوض با صحبتهاتون در پست آخر تمام داستان مرا به طور کامل تایید نمودید
ممنون
با سلام
در اینجا که فرمودید ” شما هستی را محدود به زمان نمودید که اول باید منطق ایجاد شود یا فلسفه … اگر چنین باشد بفرمایید آیا پیدایش فلسفه منطقی بوذه یا غیر منطقی؟”
مراد بنده این است که علم مجرد است و مبدا زمانی ندارد بلکه مبدا کشف یا تجلی دارد
اینکه فرمودید کاربرد منطق دراینجادقیقا همین بود که بحث را منطقی و براساس اصول و قواعد موافقت شده توسط دوطرف بحث پیش ببریم ولی شما درهمان ابتدا باشروع یک بحث منطقی مخالفت کردید” لطفا در این خصوص مشخص نمایید که با توجه به فرمایش شما که هر کس راهی مختص به خود برای رسیدن به حقیقت دارد آیا توافق رسیدن مفهوم پیدا میکند؟ چون من راهی مختص به خود دارم و شما راهی مختص به خود در حالیکه شما اکنون قائلید میتوان به توافق رسید !!!
اینکه فرمودید بنده به مقام مافوق انسانی اصلا اشاره ای نکردم که میگویید توجهی ندارم چون هنوز صحبت در داخل همین دایره ای است که شما فرمودید
بنده میگویم درداخل همین دایره هم همین حضور امکان پذیراست چه برسد به خارج از دایره به عرض می رسانم انسان یک کل است که در انواع و افراد متجلی شده شما وقتی می گویید انسان کل را در نظر دارید یا افراد را؟ مسلما در مفاهیم فلسفی مراد کلیت انسان است نه افراد
در خصوص در مقامات والا ادب مع الله اقتضائاتی دارد که به عبد اجازه نمی دهد در امور دخالت نماید و همه چیز بربای عبد حضور است و هیمان
استنادی که برای این جمله دارید لطفا افراد یا اشاره به کتاب افراد نباشد براساس یک استناد علمی دقیق و یا صرفا قرآن کریم باشد عارضم خداوند در سوره ص میفرماید: * قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ* ضمن تفاسیر مراد از عالین افرادیست که در حضور محضند.این سر رشته راه برای ماست چرا که انسان در سیر انفسی در مراتب عوالم به مراتبی خواهد رسید
که بسیار شریفتر و افضل تر از الفاظ است و در قالب مفاهیمی است که لفظ از بیان آن عاجز است و ادراک آن صرفا با اتحاد وجودی حاصل می گردد.مثلا حتی اصطلاحاتی نظیر جنات تجری من تحت الانهار و یا واژه ویل در قران . با انیکه ئر قالب لفظ در آمده حقیقت آن قابل بیان نیست. چراکه در قران کریم بارها از واژه و ما ادراک… استفاده شده وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَهُو وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّه و ما ادراک ما لیله القدر و…
در پایان اینکه فرمودید چون افراد جایزالخطااند ولی قرآن از خارج از دایره هستی است … خارج از دایره هستی عدم است و عدم وجود ندارد و لفظ آن هم به برکت وجود است چراکه عدم را نبودن وجود تعریف می کنیم. قران از مبدا وجود و هستی است متن و بطن دایره هستی است نه خارج از دایره هستی
© تمام حقوق این سایت متعلق به فیلسوفیار می باشد.