متن برنامه معرفت

قدرت گوش دادن مهم ترین اصل در گفتگو

قدرت گوش دادن مهم ترین اصل در گفتگو است. شرط گفتگو، شنیدنه! انسان تا گوش نداشته باشه نمی تونه گفتگو کنه. کسی که گوش نمی‌ده، اهل گفتگو نیست! گوش دادن یعنی چه؟ اجازه بدید من گوش دادن را اینجا معنی کنم آگه اجازه بفرمایید.

گوش دادن شاید یه معنی خیلی بدیهی داشته باشه؛ همه آدما می دونن، خوب آدم گوش میده دیگه! گوشش را فرا می ده و حرف‌ها رو می شنوه. این گوش دادنه دیگه. باید عرض کنم که نه، این گوش دادن نیست! [گوش دادن] یه شرایطه دقیقی داره، [که] آگه اون شرایط نباشه، به مجرد اینکه کلمات غیر را شما بشنوید این گوش دادن نیست!

شما وقتی که سخن مقابل خودت رو می‌شنوی، طرف شما رو، یه کسی در طرف شماست [و] شما داری سخنانش را گوش می دی، به حق هم داری گوش می دی، کلمات را می‌شنوی، گوشت هم خیلی تیزه! جمله‌ها را هم تحلیل می‌کنی، اما اگر بنات بر آینه که کلماتی را که از طرف می‌شنوی، بر اساس ذهنیت خودت داری تفسیر می‌کنی. چون یه ذهنیتی داری، شما موضع داری دیگه، یه موضع پیش خودت داری؛ کلمات رقیب را که داری می‌شنوی، با ذهنیت خودت داری کلمات را تفسیر می‌کنی، شما در واقع گوش نکردی حرفهای اونو! خوب توجه کن! می‌شنوی! حرفهای اونو می‌شنوی، با این گوش ظاهر می‌شنوی ولی چون داری با ذهنیت خودت اونا رو تفسیر می‌کنی، در واقع حرف اونو گوش نکردی! آینه که قرآن هم میگه «[وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا] وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا [أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ] ﴿الاعراف، ۱۷۹﴾» گوش دارند اما نمی‌شنوند!

وقتی شما گوش شنوا داری که در یک لحظه … نمی گم خالی الذهن باشی، هیچی ندانی! کسی که هیچی نمی دونه، گوش هم نمیتونه بده. نه این را نمیگم. هر کسی یه ذهنیتی داره. تا اینجا با شما موافقم، هر کسی ذهنیت داره. اما باید قدرت گوش دادن داشته باشی که بتوانی لحظه‌هایی این ذهنیت خودت رو در پرانتز قرار بدی، به اصطلاح فلسفی «تعلیق» کنی. یعنی یه لحظه نادیده بگیری ذهنیت خودت را، فرض کنی که این ذهنیت را نداری! داری اما فرض کنی که این را نداری.

حالا که از ذهنیت خودت عبور کردی و فرض کردی که حالا اینا نداری، ترتیب اثر ندادی به ذهنیت خودت؛ اون وقت می تونی حرف طرف را به واقع بشنوی. اون وقت مستمع خوبی هستی. اون وقت گوش داری. اون طرف هم باید همین طور باشه! وقتی که حرف شما را میشنوه، آگه بخواد با ذهنیت خودش تفسیر کنه، گوش نمی‌ده. اون هم باید ذهنیت خوش را تعلیق کنه، در پرانتز قرار بده یه لحظه، لحظه‌هایی که داره گوش میده، تا بتونه معنی حرف شما را بفهمه.

اگر طرفین گفتگو – حالا چه در صحنه سیاست، چه در صحنه فلسفه، چه در صحنه علم، چه در صحنه مسائل اجتماعی و هرگونه گفتگویی – اگر طرفین خودشونو را بتونند تخلیه کنند و تعلیق کنند ذهنیات خودشون را و به واقع به سخن دیگری گوش بدند، تفاهم ایجاد می‌شود. و وقتی که تفاهم ایجاد شد، اختلاف برداشته میشه و فهمت بالا میره، تعالی فهم هست. ولی مادامی که شما با ذهنیت خودت حرف طرف را تفسیر کنی، از ذهن خودت بالا نمیری؛ اون هم با ذهنیت خودش حرف شما را تفسیر کنه، هردو درجا می‌زنید! یعنی این گفتگو، ورّاجی بوده! این گفتگو نبوده!

حالا من یه آیه از قرآن کریم میخوام برای شما بخوانم، که بدترین مذمّت را قرآن کریم از اینجور آدما کرده. کدوم آدما؟ آدمایی که یا گوش نمیدن یا آگه گوش میدن با ذهنیت خودشون حرف طرف را تفسیر می‌کنند. «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ﴿الشعراء، ۲۱۲﴾» این‌ها مردمی هستند که معزولند از گوش! یعنی گوش ندارند در واقع! «صُمّ» هم همینه «بُکم» هم همینه.

در یه آیه دیگری که از این هم عجیب تره – که هر دو آیه از معجزات قرآن کریم‌اند که همه قرآن معجزه است – می‌فرماید خداوند که: اگر خدا خیری در این‌ها می‌داد و می‌خواست خیری و خوبی بهشون بده، لِاَسمَعَهُم! گوششون را شنوا می‌کرد. این مفهوم و عکس نقیضش آینه که کسی که گوش شنوا ندارد، خیر الهی نداره، برکت الهی نداره.

و این همه آیات قرآن کریم درباره گوشه. گوش یعنی شنیدن، قدرت گوش دادن ، ما قدرت شنیدن نداریم، ما توانایی شنیدن نداریم. یا گوش نمیدیم یا وقتی هم گوش میدیم با ذهنیت خودمون تفسیر می‌کنیم.

یه عده‌ای وقتی که حضرت ختمی مرتبت (ص) کلام الهی را می‌فرمودند که در هر کسی اثر می‌گذاشت، یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ [مَثَل آنان، همچون مَثَل کسانی است که آتشی افروختند، و چون پیرامون آنان را روشنایی داد، خدا نورشان را برد؛ و در میان تاریکیهایی که نمی‌بینند رهایشان کرد. کرند، لالند، کورند؛ بنابراین به راه نمی‌آیند. یا چون (کسانی که در معرض) رگباری از آسمان که در آن تاریکیها و رعد و برقی است (قرار گرفته‌اند)؛ از (نهیب) آذرخش (و) بیم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولی خدا بر کافران احاطه دارد. ﴿ البقره، ۱۷، ۱۸، ۱۹﴾] دستهاشون را تو گوششون می‌کردند که نشنوند. یه عده اینها بودند، این‌ها نادان‌ها بودند. و یه عده هم که گوش می‌کردند، با ذهنیت خودشون تفسیر می‌کردند؛ هردوش غلطه!

آینه که خواجه [نصیرالدین طوسی] این توصیه را به ما میکنه. با ما داره میگه که گفتگو کنید با مردم، با متفکران، با هر مردمی، باید گفتگو کرد و اگر ما اهل گفتگو باشیم، تعالی و ترقی فکر [به وجود میاد]، انسانیت رشدش در گفتگوست. اونجایی که گفتگو نیست، رشد تفکر متوقّفه؛ و وقتی که تفکر متوقف شد رشدش، دیگه معلوم نیست که چی جاش میاد!


سخنان دکتر دینانی در برنامه معرفت

4.7/5 - (3 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا