فکر به حسب ذات سیال است
فکر به حسب ذات سیال است، کار فلسفه تعقل به معنی اندیشیدن است. شما اگر در یک مسیری که میخواهید به مسافرت بروید اشتباه کنید باید راه را برگردید و از این برگشت خسارت میبینید ولی در تفکر اگر پنجاه سال عمر کنی و بعد از شیوه تفکرت پشیمان بشوی و بخواهی برگردی ضرر که نمیکنی بلکه خیلی هم متعالی است. ما اگر به زندگی ملاصدرا و ابن سینا نگاه کنیم میبینیم که زندگی ملاصدرا هر سال به یک گونه بوده یا مثلاً غزالی سه دوره متفاوت عمر داشته است. در غرب هم چنین حالتی درباره ویتگنشتاین وجود دارد به طوری که حتی او را به ویتگنشتاین اول و دوم تقسیم میکنند.
فکر به حسب ذات سیال است به همین ترتیب، فلاسفه هم سیال هستند. فکر منجمد یعنی مرده، فکری که تحول ندارد، فکر نیست، حماقت است. حالا میخواهی فیلسوف باش، میخواهی بازاری. فکر، سیلان دارد ولی بعضیها متوجه این نیستند. فلسفه، تفکر درباره هستی است. فیلسوف به آغاز، هستی و انجام میاندیشید. اگر انسان معنی زندگی را نداند با حیوان فرقی ندارد. انسانی که زندگی میکند ولی نداند برای چه زندگی میکند زندگیاش حیوانی است. اندیشدن به آغاز، انجام به هستی کار همه ما است. چنانچه شعر نیز هم با این معنا داریم: ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم؟ فلسفه سعی میکند به این سئوالات پاسخ دهد.
برخی می گویند فلاسفه که این همه فلسفه خواندهاند به کجا رسیدهاند. پاسخ من این است که باید کوشید. فلسفه راه رفتن است و من به اینکه به جایی برسی یا نه کاری ندارم. همه میدانند که من کانتی نیستم ولی از این کلام کانت بسیار مشعوفم که میگوید بشر شجاعت فهمیدن داشته باش. بنده هم این موضوع را قبول دارم که فهمیدن شجاعت میخواهد.