عالم امر، عالم خلق
نخستین چیز، صداست؛ در جملهای آمده است که «اول کلمه شقت أسماء المُمکنات کلمه کن» اولین صدایی که در هستی طنین افکند و به گوش عالم امکان رسید، کلمه «کن» بود؛ یعنی هر موجود ممکنی گوشی داشت و این صدا به گوشش رسید. این نخستین صداست. معلوم میشود که نخستین چیز، صداست که کلمه «کن» بود که گوش عالم ممکن را نواخت، و عرفا آن را «کُن وجودی» میگویند. به معنای عالم امر و عالم خلق نیز اشاره خواهم کرد.
همه چیز مزدوج است
یعنی خداوند گفت «کُن! فیکون»؛ یعنی حق تعالی اشاره فرمود که «باش!» پس آن موجود شد. به مجرد اینکه صدای «کن» که نخستین صوت حق است، ظهور یافت، یکون آشکار شد. به عبارت دیگر، یکون چیزی جز «کن» نیست. چنین نیست که خداوند یک لحظه گفت «کُن» و لحظه بعد «یکون» شد. اصلاً فاصلهای وجود ندارد. چون «کُن» مزدوج از کاف و نون است، و یکون نیز اثر «کن» و به اعتباری، همان خود آن است، پس هر «یکون» یا هر موجودی نیز مزدوج است. بنابراین، همه چیز مزدوج است.
شأن و ظهور حق در عالم امر و عالم خلق پیداست. عالم خلق، عالم ابعاد است و عالم امر همان شأن و ظهور حق است
خداوند میخواهد که در فعلش ظاهر شود تا اینجای مسئله مسلم است. اما اجازه بفرمایید که از این مسئله قدری بالاتر برویم. «کن»، آغاز آفرینش است؛ یعنی تجلی حق در مقام فعل است. ذات بسیط هستی حق تبارک و تعالی تجلی فعلی دارد که در مقام «کن» است. خداوند میخواهد که در فعلش ظاهر شود و لذا گفت «کن» و «یکون» حاصل شد که یعنی عالم. حق تعالی قبل از عالم، یک تجلی در فیض اقدس دارد که ذات در مقام صفات تجلی مییابد. ذات، بی چون است و چرایی در آنجا وجود ندارد. در آن کیفیت و کمیت وجود ندارد؛ مقوله نیست و اصلاً سخن نیست. آنجا مقام عماء است که مقام بسیار عجیبی است. «لم یکن معه شیء» است و هیچ چیزی نیست جز حق. خلوت و وحدت محض است.
تناکح صفات حق تعالی
عرفا از تناکح صفات صحبت میکنند مثل جمال و جلال، قهر و لطف، و مُحیی و ممیت، و غیره. آنجا یک تجلی در صفات حق پیدا میشود و صفات حق مزدوج است. خداوند، هم قاهر است هم لطیف است. معنایی که از لطف و از قهر مستفاد میشود دو معنای متفاوت است و این نشان دهنده زوجیت است. او هم محیی است هم ممیت. هم جبرئیل و اسرافیل مظهر صفات خدا هستند هم عزرائیل مظهر صفات خداست.
لذا یک ازدواج و زوجیتی در صفات وجود دارد و عرفا از تناکح صفات صحبت کردهاند یعنی صفات خداوند با هم نکاح میکنند که به معنای همان زوجیت است. این زوجیت، در تجلی آشکار میشود که این تجلی، غیر از متجلی است؛ یعنی از وحدت محض، کثرت آشکار میشود. درست است که متجلی در تجلی ظاهر میشود اما دوتاست؛ لذا تجلی هم غیرمتجلی است هم عین متجلی و میتوان گفت که تجلی، اثر متجلی است. بنابراین، زوجیت با کلمه «کن» شروع شد که البته کلمهای تکوینی بود. تکوینی بودن به معنای این است که کلمه حرفی و لفظی نیست
محل شروع بحث عالم امر و عالم خلق
برخی در بحث «کن فیکون» این پرسش را مطرح میکنند که خداوند قبل از این آیه فرمود: «انما امره اذا اراد شیئاَ أن یقول له کن فیکون» که به واسطه بودن عالم امر اشاره شده است و آغاز عالم امر و عالم خلق از همینجا شکل گرفته است. عالم خلق، عالم زمان و مکان است عالم امر، در مقابل عالم خلق است. به مجرد «کن»، «یکون» تحقق یافت و میان اینها فاصله و درنگی نبود و یکون همان کن بود. این عالم امر است که یعنی هیچ فاصله و زمانی وجود ندارد؛ و یعنی اینکه زمان و مکان نیست و مجرد است؛ و همان شأن و ظهور حق است.
این عالم، عالم امر است در مقابل عالم خلق. و «یدبّر الامر» نیز گویای همین مطلب است اما عالم خلق، عالم زمان و مکان است که در آن بُعد وجود دارد و حتی زمان نیز نوعی بعد است که آن را بعد چهارم میدانند. در اینجا «امتداد» وجود دارد به این معنا که کش میآید و دارای تدریج است. در بُعد مکانی، تدریج بعد وجود دارد. پس عالم خلق، عالم ابعاد است و در این عالم، فاصله معنا مییابد.
در عالم خلق، اینجا و آنجا وجود دارد، امروز و فردا یا امسال و سال دیگر یا این قرن و قرن دیگر وجود دارد. اما در عالم امر، اینجا و آنجا یا امروز و فردا یا این لحظه و آن لحظه وجود ندارد و همه چیز یک جا جمع است. لذا عالم امر، عالم جمع است و عالم خلق، عالم فرق است و این مسئله فرق و جمع، مسئله بسیار مهمی است.