منشا تحقق مرزها و فاصلهها
منشا تحقق مرزها و فاصلهها چیست؟ کسی که با زبان ادب و اندازه آشنایی نداشته باشد و از کمیت و کیفیت امور بیخبر بماند با تعین و تشخص هر یک از اجسام و امور جسمانی بیگانه خواهد بود. درست است که در نظر حکمای اسلام حقیقت اجسام در صورت نوعیه و جسمیه آن تعین پیدا میکند ولی صورت جسمیه پیوسته در یک سلسله مشخصات، کمیت و کیفیت که از مهمترین آنها پدیدار میگردد. شیخ الرئیس ابوعلی سینا به همین مساله توجه داشته، آنجا که روی کلی طبیعی تکیه کرده و برای اثبات آن اقامه برهان کرده است. فیلسوف معروف فرانسوی رنه دکارت نیز با همین مشکل روبرو بوده است.
آنجا که نظریه فیزیکی خود را به حکم اندیشه و دانایی بر بطلان خلأ و ضرورت تحقق ملأ استوار میسازد. ما اکنون در مورد «جسم تعلیمی» و «جسم طبیعی» و تفاوت میان آنها و آنچه حکما و فلاسفه در این باب گفتهاند، سخن نمیگوییم ولی روی این مساله تاکید میکنیم که آنچه صدرالدین قونوی در مورد مقطع پیدایش مرزها و فاصله میان امور منفصل ابراز داشته بدیع و بیسابقه است و به طرز تفکر حکیمانه و عارفانه او مربوط میشود. این عارف دل آگاه در خلال آثار عرفانی خود به نکتههایی اشاره میکند که در گشودن قفل بسیاری از مشکلات و مسائل فلسفی موثر واقع میشود.
چنانکه گذشت او در توجیه معقول و منطقی تحقق مرزها و فاصله ها به باطن اسم «الظاهر» حق توجه کرده و در همه امور به جستجوی منشا الهی آنها میپردازد. حکمای دوران باستان نیز خداوند را منشا همه حکمتها میدانستند و معتقد بودند که او نگاهبان حقیقت و ضامن واقعیت است.
ضامن بودن خداوند نسبت به حقیقت، مستلزم تعطیل شدن عقل و آگاهی نیست بلکه برای تمییز و جدا کردن حق از باطل گوش فرادادن به ندای عقل از ضروریات به شمار میآید. بررسی آثار عرفای اسلامی نشان میدهد که این بزرگان ضمن اینکه اهل مکاشفه و شهود قلبی بودهاند در گوش فرا دادن به ندای عقل، هرگز قصور نکردهاند و از ثمرات آن همواره بهره مند بودهاند. از ویژگیهای عارف اسلامی این است که به ظاهر و باطن امور توجه دارد و اشتغال به یکی از این دو مرحله مانع از توجه او به مرحله دیگر نمیگردد.
صدرالدین قونوی میگوید: مرزها را ما نمیتوانیم تعیین کنیم.
خوب صدرالدین قونوی یک عارف بوده و شاگرد ابن عربی است. هم تربیت شده و هم جانشین ابن عربی است. و هم ربیب ابن عربی بوده؛ چون مادر ایشان، زن ابن عربی بوده است. از بچگی در دامان ابن عربی بزرگ شده است. خوب عارف بزرگی است و آثارش هم در ایران خیلی مطرح بوده شاید بدون اغراق بگوییم که ابن عربی از طریق قونوی در ایران شناخته شد. شاید اگر قونوی نبود ابن عربی اینقدر در ایران شناخته شده نبود. چون ابن عربی زبان فارسی میدانسته و بعضی از آثارش به زبان فارسی است. او کتاب های ابن عربی را تدریس می کرده است مثل فصوص الحکم. بیشتر شاگردانش در آن موقع در قونیه بودند و ایرانی هم بودند .شاید حدود یکصد و پنجاه شرح، بر فصوص الحکم تا بحال نوشته شده است، که بیشتر آن را ایرانی ها نوشته اند. اولین شرح فصوص به وسیله معی الدین جندی نوشته شده است که خوب اهل جند (تاجیکستان فعلی) بوده است.
ایشان حرفهایی که میزند دقیق و عمیق است. حالا اینجا حرفی که ازش نقل کردیم روی مرزها انگشت گذاشته که فاصلهها چگونه است؟ حرف عجیب و غریبی میزند که مرزها را ما نمیتوانیم تعیین کنیم. مرز دو شیء، در جهانِ بیرون است یا در جهانِ ذهن است؟ مرز دو تا جسم کجاست؟ مثلا الان این صندلی از میز جداست. مرز این دو کجاست؟ آیا خلا در جهان هست؟ خلا یعنی یک فضایی که هیچی در آن نباشد.
بعضی وقتها گفته میشود که هست مثل جایی که هوا بوده و هوایش را بیرون بکشند. اما این خلا نیست یک عنصری میرود و یک عنصر دیگر جای آن میآید. یعنی پر از عدم است؟ همچین چیزی می شود؟ پر از نیستی است؟ یک عنصری هست که ناشناخته هست و ما نمی دانیم. خوب درجهان هستی و کل طبیعت، خلأ نیست. عالم ملأ است. آیه ای که به صورت یومیه می خوانیم {صمد} یعنی پر است. {الله الصمد} یعنی جهان پر از حقّ است. عالم پر از خداست. کجا می شود فرض کرد که خدا نباشد.
عقل است که تعیین کننده و منشا تحقق مرزها و فاصلهها است.
گوش دادن به ندای عقل مراتب مختلفی دارد که تشکیکی بودن آن بر اهل نظر پوشیده نیست. تعیین مرز و حدود از معقولات عقل است و تنها عقل است که می تواند حدود و صغور اشیاء و افکار را متوجه شود. جداکننده و مرز واقعی، همان عقل کلی و فعال است که با فعلیت و پویایی، آنچه نامقعول (عدمی) است را میشناسد. زیرا در شناخت خود یک لحظه توقف ندارد.