رابطه میان تفکر و کتاب از نظر دکتر دینانی
برای شروع، بفرمایید رابطه میان تفکر و کتاب چگونه است؟
– ببنید تفکر عمیق و جدی مستلزم توجه به جهات فکری و نظری مسائل است؛ یعنی بدون ملاحظه جهات حکمی مسائل، نمیتوانیم به عمق آنها برسیم. و بدون شک مباحث نظری فقط در کتاب و نوشتار قابل رویت و بررسی است. همچنین بررسی کتاب و مطالعه سوابق و جزییات قدیم و جدید یک مسئله برای ما روشن میکند که اگر اهل تفکر باشیم میتوانیم از مقدمات به سمت کلیات برویم و میتوان گفت که رابطه میان تفکر و کتاب بسیار مهم است.
اینکه می گویید مباحث نظری فقط در کتاب قابل رویت است یعنی کتاب را بهترین ابزار انتقال معنی میدانید؟
– معمولاً انسان متفکر که در طول زندگی زحمات زیادی کشیده است میخواهد این تفکر و اندیشه را که ثمره زندگیاش است به دیگران برساند و خریداری برای آن پیدا کند. هر چند ممکن است این خریدار در همان مقطع زمانی پیدا نشود چرا که معمولاً انسانهای اهل تفکر ممکن است از جامعه دوران خودشان جلوتر باشند؛ بنابراین دست به کتابت میبرند و ممکن است در زمانهای آینده کسی خریدار آن تفکر که در قالب کتاب است باشند. همان طور که مصاحبه شما هم در رابطه میان تفکر و کتاب است، میتوانم این را به شما بگویم که نوشتن کتاب برای خود بنده، یک نوع پرداختن به دغدغههایم است.
با توجه به این توضیحات شما میخواهم بدانم که کتاب چگونه میتواند تولید تفکر کند؟
– این موضوع بستگی به سطح مسائلی که درهر منبعی آمده متفاوت است. به هر حال اگر مطالعه و کتاب در اختیار نباشد آن توفیق که حرکت از جزییات به سمت کلیات است حاصل نمیشود؛ لذا در شرایط کنونی با وجود امکانات اینترنتی که امکان توسعه فرهنگ و تفکر فراهم آمده نباید غافل شد که نحوه ورود سریع و بی زحمت به مسائل مختلف و برخورد ژورنالیستی امکان تأمل را به ما نمیدهد و ما امکان تفکر و تأمل را نداریم. گاهی انبوه مطالب مانع این میشود که محقق در مرحله بعد بتواند تأمل لازم را داشته باشد در حالی که کتاب این امکان را فراهم میکند و نحوه ورود به مطلب فرصت تأمل و دقیق شدن در مطلب را برای خواننده و اهل تفکر ایجاد میکند.
یعنی دانشمند بودن مستلزم داشتن کتاب است؟
باید گفت دانشمندان مختلفی که حاصل زندگی خود را بر روی کاغذ آوردهاند معمولاً کسی که تفکرات خود را از این راه ارائه میدهد و مینویسد سانسور کمتری دارد و اندیشه خود را بر روی قلم و کاغذ میآورد و ماحصل فکر بشریت در طول سالهای مختلف درهمین کتابها نوشته میشود. اکنون که ما کتابهای آن متفکران را مطالعه میکنیم در واقع روی شانه متفکران قبل از خود ایستادهایم که آنها زحمت کشیدهاند و همه آن تفکرات را مکتوب کردهاند و امروز ما آن را مطالعه میکنیم که ممکن است افقهای جدیدی از این راه پیش روی ما باز شود. بنابراین معتقدم به هیچ وجه یک متفکر، دانشمند و اهل علم نمیتواند از کتاب جدا باشد. گرچه تفکر بسیار ارزشمند است اما منبع آن کتاب است که مطالعات مختلف ما را به اندیشه وامی دارد؛ لذا کتاب در تولید تفکر و بهره مندی از اندیشهها و تفکرات اهل علم بسیار مهم است.
اما ما شاهدیم که شعرا و بعضاً عرفا برخلاف کتاب را نفی کردهاند. در این زمینه چه پاسخی دارید؟
– معتقدم اینکه شعرا و عرفا به ظاهر در نفی علم و کتاب سخن گفتهاند، به معنای نفی تفکر، علم و کتابت نیست. باید دقت داشت معمولاً تمام عرفا نیز در ابتدا به خواندن و نوشتن میپردازند اما اینکه از یک مرحله عبور کردند به مباحث شهود میرسند و درک شهودی دارند اما کتاب و درس را رها نمیکنند؛ لذا آبشخور تفکر نیز از دیدگاه آنها باید کتاب باشد.
به نظر شما آموختن هر کتابی به دانش ما میافزاید؟
– گاهی فکر میکنیم یک علمی را فرا میگیریم تا بر دانشمان در این خصوص افزوده شود اما باید توجه کنیم که این تفکر، حکمی و نظری نیست بلکه دانستن یکسری اطلاعات است؛ لذا اگر مجموعه این اطلاعات از مقدمات به کلیات و از موضوع به مبادی حرکت کند آن وقت میتوانیم واجد نظری شویم که در مسائل روز تفکر کنیم.
به نظر شما هر کتابی میتواند تولید تفکر کند؟
– به نظر من همانطور که هر انسان نمیتواند صاحب تفکر باشد هر کتابی هم نمیتواند صاحب تفکر باشد اما این خود شخص است که باید لابه لای کتابها بگردد و به آنچه که میاندیشند در همان راستا تحقیق کند. همانطور که هر کتابی ارزش خواندن ندارد اما شاید در بعضی از این کتابها که به ظاهر بی ارزش است نکات ارزشمندی یافت شود. باید دقت کنیم که نباید به هر کتابی به چشم تحقیر نگاه کرد و تا هر کتابی را نخواندهایم نمیتوانیم قضاوت کنیم چرا که قضاوت دیگران با کسانی که با نگاه دیگری به سراغ آن کتاب میروند فرق میکند. هر کس افق دید مخصوص خود را دارد و رابطه میان تفکر خود و کتاب را محدود به قالب خاصی نکند. یعنی ممکن است فردی با افق دید و تفکر مخصوص خود به سراغ کتابی برود و مطلبی را پیدا کند که برایش ارزشمند باشد. اما همین کتاب شاید برای فرد دیگری اهمیت و ارزش آنچنانی نداشته باشد. پس رابطه میان تفکر و کتاب را تولید فکر هم میتوان دید اما نه هرکتابی.
آقای دکتر در کنار کتاب چه عوامل دیگری میتواند در بحث تولید تفکر مؤثر باشد؟
– تفکر رابطه تنگاتنگی با آزادی بیان دارد. البته این آزادی در علم غیر از آزادی رایج در سیاست است. در آزاداندیشی و تولید تفکر اولین مرحله داشتن آزادی بیان است. به نظر من جامعه ما و تمدن ایرانی-اسلامی در حال حاضر تنها جامعهای است که در مقابل تمدن غرب مانده به این خاطر که پشتوانه فرهنگ ما بسیار قوی است. اما متاسفانه به این مسئله دقت نمیشود که ما در تفکر و مسائل علمی جلودار هستیم. اگر این راه تداوم یابد و مسائل سیاسی در مسائل علمی دخیل نشود قطعاً به افقهای بلندتری دست خواهیم یافت. پس رابطه میان تفکر و کتاب را در تقویت آزاد اندیشی نیز میتوان یافت.
و سؤال پایانی خود را مطرح میکنم، وضعیت کتاب در ایران امروز را چطور میبینید؟
– باید بگویم در عرصه کتاب نیز ما در میان کشورهای منطقه جلودار هستیم. به عنوان مثال اگر کتابی در اروپا چاپ شود بعید است تا یکسال بعد بازتاب آن در کشور ما نباشد. من معتقدم اکنون یک رنسانس بزرگ علمی در کشور ما در حال جریان است و یک تفکر در حال رشد است و حتی تلاطم سیاسی نیز به خاطر این رنسانس فکری – علمی است که بازتاب خود را اینگونه نشان میدهد.