معنای اهدنا الصراط المستقیم
انسان الهی میگوید اهدنا الصراط المستقیم؛ که او هم سالک است و هم مسلک و هم مقصود. «سالک» یعنی راهرو و «سلوک» یعنی راه. سالک بدون راه نیست. سالک یعنی رونده، و رونده حتماً راه دارد. در نتیجه، این راه به مقصودی میرسد. انسان هم سالک است، هم مسلک است و هم مقصود به عبارت دیگر: انسان رونده است، راه هم هست و سرانجام به خود میرسد. به خود رسیدن انسان به این معنا نیست که فرعون میشود، بلکه درمی یابد که خود نیست. امیدوارم کسانی که این مطالب را میخوانند متوجه آنچه می گویم، بشوند.
انسان راه رونده است و در عین حال، خودش راه است و خودش مقصد هم است. مقصد بودن انسان به این معنی نیست که راه میرود و به خودش میرسد، بلکه به خودی میرسد که میداند این خود، خودی قلابی است و جز خودی حق تعالی، خودی دیگر نیست و متوجه میشود که این راه راست است. پس «اهدنا الصراط المستقیم»؛ یعنی راه راست و آن راه «انسان» است، اما نه هر انسانی، بلکه انسان آگاه و انسان عاقل.
«اهدنا الصراط المستقیم»، معنایش این است که خدایا خودم را به خودم بنما؛ خودم را به خودم بشناسان. از پروردگار طلب میکنیم که ما را به خودمان بشناساند. اگر من خودم را به خود شناختم، آن وقت خدا را هم میشناسم.
با این تفسیر «انعمت علیهم» ناظر به کسانی خواهد بود که به نعمت آگاهی به خود رسیدهاند و راه خودشان را پیدا کردهاند. انعام خدا به سالک میفهماند که خودش راه است. همچنین میفهماند که خودش مقصد است و حق، مقصد است. «غیر المغضوب علیه» یعنی نه راه کسانی که مغضوب واقع شدهاند. این قبیل انسانها به دلیل مغضوب شدن، نمیفهمند که راهند. آنها فکر میکنند که راه بیرون از انسان است. به همین جهت، در جایی خودشان را به حرکتهای سطحی و سخیف مشغول میکنند.
«الضالین» هم کسانی هستند که دائم این طرف آن طرف میروند و برمیگردند. یک گمراه وقتی راهی را میرود و میبیند که غلط است، برمیگردد ولی دوباره همان راه غلط را از طرفی دیگر میرود و تکرار میکند. مورچه چه حالتی دارد؟ مورچهها راه میروند، اما کج و کوله. مستقیم نمیروند. مرتب میروند و برمیگردند و هیچ یک از رفت و آمدهایشان مستقیم نیست و به اصطلاح «چپ و چهار» است.
ندیدهام مورچهای مستقیم راه برود، مگر اینکه لانهاش را بشناسد که در این صورت به سمت آن مستقیم میرود. گاهی هم آنقدر پرت میروند که سر از کله آدمها در میآورند! کم نیستند آدمهایی که مثل مورچه راه میروند و به بن بست میرسند؛ ولی همچنان ادامه میدهند. شک نیست که اینها «ضالین» اند. راه را در بیرون مییابند در حالی که راه در درون است، نه در بیرون.
ما راهیم و بس! اگر از درون خود نرویم، از شرق برویم یا غرب، به کره ماه برویم یا مریخ، معلوم نیست به مقصد دست پیدا کنیم. آیا کرات برای زندگی شما بهتر از زمین است؟ هیچ دلیلی برای این موضوع نداریم. بلکه دلیل داریم که بهتر نیستند. مقصود این است که راه بلد بودن، جغرافی دان بودن، خلبان بودن و راننده بودن دلیل بر بلد بودن راه نیست. راههای بیرون سطحی است و به بن بست میرسد. دوباره باید بر گردیم یا دور بزنیم و برمی گردیم.
راه درست که صراط مستقیم است، خود حقیقت انسان است. انسان باید در آن حقیقت خودش راه برود و نفسانیات و شهواتش را دور بریزد؛ چرا که با وجود نفس و شهوت الی غیرالنهایه آدمها راهند، چرا انحراف روی میدهد؟ دلیل این موضوع به نفسانیات و هویها و هوسهای انسان برمیگردد. اصل موضوع این است که انسانها نمیدانند راهند و این ندانستن از هر نادانی بدتر است.
انسان هم نمیداند راه است، هم گرفتار وزش نفسانیات میشود و مرتب چپ و راست میرود. پس وقتی می گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم»، معنایش این است که خدایا خودم را به خودم بنما؛ خودم را به خودم بشناسان. از پروردگار طلب میکنیم که ما را به خودمان بشناساند. اگر من خودم را به خود شناختم، آن وقت خدا را هم میشناسم.
این همان مضمونی است که در حدیث شریف: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» وارد شده و قابل تشکیک نیست. جملهای عمیقتر از این پیدا نمیکنید. از خدا میخواهیم که خودمان را به خودمان بنماید و آنگاه که خودمان به خودمان نمایانده شدیم، خدا بر ما نمایان میشود غفلت از خود سهمناک است. اگر کسی تمام عالم و ذرات و سلولهای بدن و اتمهای جهان را بشناسد ولی خود را نشناسد، حیوانی بیش نخواهد بود.
خیلی قشنگ و عالی و مفید بود.. ممنون .
باسلام واحترام.امیدوارم حضرت استاد و همه کسانیکه برای آگاهی مردم منصفانه و آگاهانه تلاش میکنند عمر طولانی و باعزت همراه با سلامتی داشته باشند. سوالم این است که آیا کتابهای استاد بصورت فایلهای صوتی توسط اشخاص مورد تاییدتان تهیه شده یاخیر. اگر بله لطفا راهنمایی فرمایید.بدلیل مشکلات جسمی برای من راحت تر است.خیر ببینید.