متنی که خوانده نشود
یک متن همیشه یک متن است و مادام که مورد مشاهده و توجه قرار نگیرد و خوانده نشود، سخنی نمیگوید و البته هنگامی که مورد مشاهده و توجه قرار میگیرد و خوانده میشود، به اندازه فهم و ادراک مشاهده کننده و خواننده خود و به زبان او سخن میگوید.
خیال، پرده عقل است و عالم خیال به همه وسعت و گسترش شگفت انگیزی که دارد، مرز عالم عقلی شناخته میشود. کسی که به تفاوتهای بنیادی در مراتب ادراک انسان آگاهی دارد، به درستی میداند که افراد بشر در یک درجه از ادراک نیستند. انسان در هر مرتبه از مراتب ادراک که قرار گرفته باشد، نمیتواند بیش از آنچه در آئینه ادراک او انعکاس پیدا میکند، ببیند. بیرون آمدن از ذهن، بدون استمداد از ذهن امکان پذیر نیست. ذهن به واسطه ذهن از خود فرا میرود و آنجا که ذهن فعال نباشد، نمیتوان از آنچه بیرون رفتن از ذهن خوانده میشود، سخن به میان آورد.
اکنون اگر بپذیریم که انسان در حد مرتبه ادراک خود سخن میگوید و براساس موازین صورتهای ذهنی خویش میاندیشد، ناچار باید اعتراف کنیم که وقتی او به تفسیر یا تأویل یک جمله یا یک متن میپردازد، آن تفسیر یا تأویل از رنگ اندیشههای مفسر و تأویل کننده منزه و مبرا نیست. یک متن همیشه یک متن است و مادام که مورد مشاهده و توجه قرار نگیرد و خوانده نشود، سخنی نمیگوید و البته هنگامی که مورد مشاهده و توجه قرار میگیرد و خوانده میشود، به اندازه فهم و ادراک مشاهده کننده و خواننده خود و به زبان او سخن میگوید.
نویسنده و گوینده در نوشته و سخن خود ظاهر میشود و البته هرگونه سخن و نوشته نیز در مرتبه و حد خواننده و شنونده خود به ظهور میرسد. عالم، متن واحد و یگانهای است که اشخاص با آن روبرو میشوند و در آن زندگی میکنند؛ ولی عالم هیچ فردی از افراد انسان با عالم فرد دیگر یکسان نیست.
با توجه بیشتر به این مسئله میتوان دریافت که نه تنها عالم یک فرد همواره غیر از عالم فرد دیگر شناخته میشود، بلکه یک فرد انسان در طول زندگی دراز و پر ماجرای خود، عوالم گوناگون داشته و آنچه به طور مثال در عالم رؤیا دیده است، غیر از آن چیزهایی است که در عالم بیداری با آن روبرو گشته است.
همانگونه که یک متن همیشه یک متن است و هر فردی از افراد بشر بر اساس نوع تفکر و سنخ اندیشه خودش با آن روبرو میشود، کتاب آسمانی و الهی «قرآن کریم» نیز یک متن است و هر کسی که به خواندن و قرائت آن مبادرت میکند، بیش از اندازه فهم و میزان ادراک خود از مضمون و محتوای بی پایان آن به دست نمیآورد. کسی که غواص نیست و فن شنا نمیداند، نمیتواند در یک اقیانوس غوطه ور گردد. برای اینگونه اشخاص، در ساحل اقیانوس نشستن و در حد امکان از آب امواج خروشانی که در ساحل شکسته میشوند بهره بردن، به صواب نزدیکتر شناخته میشود!
هیچ غواص ماهر و شناگر بزرگی نیز پیدا نمیشود که بتواند به همه یک دریای بی کران احاطه پیدا کند و اعماق بی پایان آن را مورد بررسی قرار دهد. آنجا که یک غواصی به محدود بودن توانایی خود در فن شنا آگاهی دارد، نباید در اقیانوس به شناگری بپردازد که از هر جهت بی کرانه است و ژرفای آن نیز بی پایان و بدون پایان است.