یادداشت‌های دکتر دینانی

محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند

عشق در حقیقت آن نیروی شور انگیز است که در نهاد هر انسان به طور فطری وجود دارد و انسان را به سوی خیر و کمال و جمال می‌کشاند. قدرت این نیرو با توجه به استعدادها و نحوه پرورش در انسانهای مختلف، متفاوت است. گاه در نهاد یک انسان مستعد چنان شوری و در دل او چنان جوششی ایجاد می‌کند که آتش شوق وصال محبوب اعماق دل را می‌سوزاند و هستی عاشق را به تاراج می‌برد. به قول سهروردی: محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند

براساس این مطلب می‌توان ادعا کرد که منشأ محبت و عشق، معرفت است بدین معنی که انسان کامل هنگامی که مراتب ترقی و تعالی روحی را پیمود و در طریق سیر و سلوک مرتبه‌ای یافت گاهی حالتی به او دست می‌دهد که در آن حالت از هر چیز حتی از خود بیگانه و از جسم و جان، ناآگاه می‌گردد و از زمان و مکان فارغ می‌شود و از فکر و نفس و عقل وارسته می‌گردد.

در آن هنگام مست عشق شده و میان خود و معشوق واسطه نمی‌بیند و تفاوت نمی‌گذارد و این همان عشق حقیقی است که در این همه در باب آن سخن گفته می‌شود. درست است که در عالم عشق سخن از شناخت و معرفت به میان نمی‌آید در این مساله نیز تردید نیست که زبان عشق غیر از زبان حکمت و معرفت است ولی با این همه عشق بدون نوعی از معرفت جایگاه درستی نداشته و از معنی محصّلی نیز برخوردار نیست. در نظر شیخ شهاب الدین سهروردی که خود هم اهل عشق است و هم اهل معرفت، مقام معرفت قبل از محبت است.

در نظر سهروردی منشأ محبت و عشق، معرفت است

در نظر او راه رسیدن به عالم عشق همان راه محبت و معرفت است. سهروردی در «فی حقیقه العشق» می‌گوید:

محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند و عشق خاصّ‌تر از محبت است زیرا که همه عشقی محبت باشد اما همه محبتی عشق نباشد و محبت خاصّ‌تر از معرفت است زیرا که همه محبتی معرفت باشد اما همه محبتی معرفت نباشد و از معرفت دو چیز متقابل تولد یابد که آنها را محبت و عداوت خوانند زیرا که معرفت یا به چیزی خواهد بود مناسب و ملایم جسمانی یا روحانی که آن را خیر محض خوانند و کمال مطلق خوانند و نفس انسان طالب آن است و خواهد که خود را بدانجا رساند و کمال حاصل کند یا به چیزی خواهد بود که نه ملایم بود و نه مناسب خواه جسمانی و خواه روحانی که آن را شرّ محض خوانند و نقص مطلق دانند و نفس انسانی دائم از آن گریزان است و از آن نفرتی طبیعی حاصل شود.

از اول محبت خیزد و از دوم عداوت. پس اول پایه معرفت است و دوم پایه محبت و سوم پایه عشق و به عالم عشق که بالای همه است نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت دو پایه نردبان نسازد و معنی «خطوتان و قد وصلت» این است و همچنان که عالم عشق منتهای عالم معرفت و محبت است اصل و منتهای علمای راسخ و حکمای متأله نیز باشد.

همانسان که مشاهده می‌شود در نظر سهروردی رسیدن به مقام عشق بدون برداشتن دو گام اساسی یعنی معرفت و محبت امکان پذیر نیست و منشأ محبت و عشق، معرفت است به عبارت دیگر می‌توان گفت عشق اگر مسبوق به نوعی معرفت نباشد معنی محصّل و توجیه پذیری نداشته و تا سرحدّ یک نوع غریزه حیوانی تنزل خواهد کرد. وقتی سهروردی عشق را مسبوق به محبت و محبت را مسبوق به معرفت می‌داند معنی سخن وی این است که عشق صورتی از صور معرفت و جلوه‌ای از تجلیات آن به شمار می‌آید. البته معرفت دارای صورتها و تجلیات دیگری نیز هست که عشق عرفانی عالی‌ترین و لطیف‌ترین صورت آن شناخت می‌شود.

بررسی دیدگاه‌های سهروردی در برنامه معرفت

4.2/5 - (4 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا