قانون جذب در بیان شیخ شبستری
شیخ محمود شبستری صاحب کتاب نفیس «گلشن راز» حقیقت را کهربا میداند؛ داستان کاه و کهربا را شاید خیلیها شنیده باشند اما این بار شیخ شبستری آن را به شکل دیگری بیان میکند و از دل آن «راز قانون جذب» که همان جذب کنندگی حقیقت هستی است، استدلال میکند.
حقیقت کهربا، ذات تو کاه است
اگر کوه تویی نبود، چه راه است
در واقع، هر چیزی توسط چیزی جذب میشود. کهربا، کاه را جذب میکند. چیزی هم هست که کهکشان را جذب میکند، هرچند که ما ندانیم آن چیست؛ شبستری میگوید: حقیقت، کهربایی است که کاهش انسان است یعنی انسان را میرباید و جذب میکند. بنابراین، انسان بالذات مجذوب حقیقت است. شما نمیتوانید انسانی را پیدا کنید که از حقیقت، خوشش نیاید. همه حقیقت را دوست دارند.
انسانها از ازل تا ابد، مجذوب حقیقت هستند. همه حقیقت را میخواهند و مجذوب آن هستند. شبستری میگوید: ذات انسان توسط حقیقت ربوده میشود ولی در انسان، کوهی از خود و خودیت وجود دارد که آن دیگر توسط کهربا جذب نمیشود. عبارت «کوه تویی» در شعر شبستری، همان انانیت است که اگر حذف شود، انسان توسط حقیقت ربوده میشود و بی درنگ جذب میشود اما کوه خودخواهی نمیگذارد که انسان حقیقت را نخواهد. هیچ کس نمیتواند به وسیله حقیقت جذب شود، مگر اینکه از خودش عبور کند.
تجلی گر رسد بر کوه هستی
شود چون خاک ره، هستی ز پستی
در این بیت، اشاره میشود که حتی کوه انانیت انسان نیز میتواند مجذوب حقیقت شود. در بیت قبلی سخن این بود: تا زمانی که کوه انانیت هست، نمیتوان جذب حقیقت شد اما در اینجا میگوید، وقتی «تجلی» از راه برسد، حتی کوه هستی هم توسط حقیقت جذب میشود. به این معنی «تجلی» یعنی ربایندگی حق هم میتوان دانست. از سخن شیخ شبستری چنین ظاهر میشود که وقتی ربایندگی حق از راه رسید و ظاهر شد، کوه هستی را با خاک یکسان میکند.
شرح «گلشن راز» شیخ محمود شبستری توسط دکتر دینانی در برنامه معرفت (اینجا بزنید)
خیلی این پیج و اطلاعات بصورت مختصر ومفید عالی بود