چگونه میشود که انسان عمل و رفتار میکند؟ درست است که اثر کردار، گفتار و رفتار در نفس حاصل میشود ولی خود رفتار، کردار و گفتار از کجا میآید؟ اثر گفتار، کردار و پندار در جایی ظاهر میشود که گفتار، کردار و پندار از آنجا آمده است. انسان هنگام دیدن منظرههای زیبا معانی هم در ذهنش ادراک میشود. آن معانی کجا هستند و در کجا منعکس میشوند؟ هر منظرهای معنا دارد، حالا این زیبایی از معنی میآید یا معنی از زیبایی حاصل میشود؟
مناظر عالم معانی دارد و معانی منظره دارند، شما با چشم مناظر را میبینید و با عقل معانی را ادراک میکنید. هر معنایی در یک منظره ظهور پیدا میکند و هر منظرهای یک معنی به شما القا میکند، پس معنی به منظره میآید و منظره به معانی میکشاند. معنی از منظره جدا نیست. هر عملی که ما انجام میدهیم از روی آگاهی میآید. عملی را نمیشود انجام داد که از روی آگاهی نباشد، ولی شما نمیدانید که منشأ آگاهی کجاست. ه
ریشه و اثر گفتار، کردار و پندار در نفس ناطقه
همین اعمال که از آگاهی آمده است دوباره به آگاهی برمی گردد و اثر در نفس شما دارد. محال است که شما یک عملی انجام دهید و آن عمل در نفس شما تاثیری نداشته باشد. مثلاً انسانی که عصبانی میشود، عصبانیتش روی بدن او اثر میگذارد، حالا اگر شادی و خنده باشد بر روی صحت مجازی انسان خیلی تأثیر دارد. پس هر عملی که در بدن انسان از روی اختیار انجام شود در نفس ناطقه آدمی اثر میگذارد. حالا نفس ناطقه آدمی چیست؟
نفس بدون ادراک ممکن نیست، نفس همان ادراک است، اتحاد عاقل و معقول ابوعلی سینا و ملاصدرا، اتحاد مُدرک و مَدرک. بنده میخواهم عرض کنم اتحاد حاس و محسوس یعنی اتحاد آنچه که حس میکنی و آنچه که محسوس است. دیدن در بیرون، بودن در درون است، شنیدن از بیرون، شنیدن در درون است. پس هر آنچه شما در بیرون میبینید یا میشنوید نمونهای از آن در درون شماست. کل این جهان که در بیرون شماست و در مقابل شما قرار دارد، اگر در درون شما نبود، شما جهان بیرون را نمیدیدید.
درنگی در ادراکات انسان
همه ما می گوییم در عالم هستیم، حالا ما در عالم هستیم یا عالم در ما؟ هر دوی اینها درست است. ما در عالمیم اما درون عالمی که آن عالم در ماست. آن عالمی که در درون شما نباشد، شما هم در آن عالم نیستید. مثلاً نور ستارهای که ما در آسمان شب میبینیم، چه بسا اکنون وجود نداشته باشد. گاهی چند هزار سال طول میکشد تا نور ستاره به چشم ما برسد و اکنون به چشم ما میرسد. ولی خود ستاره دیگر وجود ندارد و بالعکس ممکن است ستارههایی نور افشانده باشند که هنوز هم به چشم ما نرسیده باشند و در هزاران سال آینده به چشم آیندگان برسد.
آنچه شما نتوانی ادراک کنی در درون شما نیست. آنچه شما درک نکنی، نمیدانی در عالم هست یا نه. ممکن است در عالم چیزهایی باشد که ما درکش نکنیم ما چیزی را در عالم درک میکنیم که در ماست. آنچه که ما درک میکنیم می دانیم که در عالم هست و میتواند باشد. چه بسا چیزهایی را درک کنیم که اکنون نیست ولی میتواند در آینده باشد.
ما در این عالم با محسوسات سروکار داریم، میبینیم، میشنویم و میچشیم اینها محسوس هستند، هر آنچه که در محسوس هست در عالم خیال هم است. عالم خیال، عالم تصاویر است. هر چه قدرت تخیل شما و صورت سازی ذهنی شما نیرومندتر باشد، قدرت شاعری شما بیشتر است. شاعر بزرگ کسی است که قدرت تخیلش فوق العاده است. اگر کسی قدرت تخیل ندارد، شاعر نیست، ناظم است.
زودگذری و رسوخ اثر گفتار، کردار و پندار
عالم خیال بی نهایت گسترده است، پس هر آنچه در عالم حفظ است میتواند در عالم خیال هم باشد و هر آنچه که در عالم خیال است، در عالم عقل هم میتواند باشد. در نتیجه هر آنچه در عالم محسوس است، در عالم خیال هم هست و هر آنچه در عالم خیال است در عالم عقل هم هست و هر آنچه که در عالم عقل هست در عالم مافوق عقل هم هست و هر آنچه در عوالم حق تبارک تعالی هست در علم حق هم هست. پس هر بالایی به پایین احاطه دارد. یعنی حفظ بر عالم خیال احاطه ندارد ولی عالم خیال به عالم حفظ احاطه دارد. عالم خیال به عقل احاطه ندارد ولی عالم عقل به عالم خیال احاطه دارد و همین طور رو به بالا تا حق تبارک تعالی.
انسان دارای حالات و ملکات است، حال، گذرا است، میشود که برود، ملکه ثابت و راسخ است، اگر راسخ شد دیگر نمیگذارد. بعضی عادتها در ما رسوخ پیدا میکند، مثلاً اعتیاد در انسان معتاد رسوخ پیدا کرده است اما بعضی چیزها هستند که از اعتیاد بدتر اند. آدمی که به دروغ گفتن عادت کرده است دروغگویی در او راسخ است و دیگر نمیتواند دروغ نگوید ولی یک آدمی که تمرین راستگویی کرده است و عمری را راست گفته است دیگر نمیتواند دروغ بگوید. این ملکه راسخ است، ملکه با حال فرقش این است. ما حالات داریم و ملکات. هر آدمی دارای ملکات و حالات است. حالات زودگذر است میآید و میرود ملکه اگر شد راسخ است و دیگر از بین نمیرود و آن چیزی که با انسان باقی میماند ملکات راسخه است و خدا نکند که صفات بد در ما راسخ شود.
با عرض سلام و خسته نباشید.
سایت بسیار زیبا و خوبی را برای استاد تدارک دیده اید. انصافا خسته نباشید.
البته می تواند بسیار پر بار تر هم باشد. مثلا متن های بیشتری از برنامه معرفت بزارید. یا از مباحث کلاسی استاد و نکات مهم کتاب های استاد مطالب بیشتری بزارید.
در پاراگراف یکی به آخر مانده ذیل تیتر «زودگذری و رسوخ اثر گفتار، کردار و پندار» چند بار به جای کلمه «حس»، سهوا واژه «حفظ» تایپ شده است. لطفا تصحیح بفرمایید. در پاراگراف چهارم هم به نظر بنده «مُدرِک و مُدرَک» صحیح تر است.
با سپاس از زحمتی که می کشید.