دین چگونه خود را از کهنگی نجات می دهد؟
گزارههای دینی ثابت است اما گزارههای علمی ثابت نیست. علاوه بر این گزارههای دینی ثباتشان به معنی سکونشان نیست. گزارههای دینی ثبوت دارند اما سکون ندارند. مشکل اکثر علماء (ساینسی ها) این است که ثبوت را با سکون اشتباه گرفتهاند. خدا ثابت است اما ساکن نیست. خدا نوترین نوهاست هیچ چیزی نوتر از خدا نیست. جهان همواره در حال نو شدن است اما آیا کهنه میتواند نو بیافریند؟ نه پس خدا ساکن نیست بلکه ثابت است. علم در گذشته به شکل فعلی مطرح نبوده. در دنیای امروز علمی که مهر آزمایشگاه بر آن خورده باشد علم محسوب میشود
بنابراین علومی مثل انسان شناسی و اینها علم خالص به شمار نمیروندخ. موضوع علم بررسی طبیعت است. فیزیکدان با طبیعت سروکار دارد. علم جدید الهام نیست تجربه است حس است اما موضوع دین معارف معنوی است. دین، خداست، پیامبر است، معاد است. زبان علم زبان تأیید است زبان نفی نیست.
عالِم نمیگوید فلان چیز، نیست میگوید من نمیدانم، اگر هم میداند در حد تجربه و آزمایش است نه بیشتر. اگر بگوید میدانم عالم نیست اما زبان دین ابدی است برای همیشه است. علم امروز پوزیتیویست و عینی گراست و بس. علم محصور در ماده است و اگر از ماده فراتر رود فلج میشود.
یقین عقلی، مقدم بر یقین حسی است، ما وقتی یک هواپیما را در آسمان اندازه یک پرنده میبینیم این یقین حسی است اما ما در عقل خود میدانیم که اندازه واقعی آن هواپیما چقدر است و آن را معیار قرار میدهیم.
ما یک عقل بیشتر نداریم و آن عقل کل است که ما تنها بهرهای از آن را داریم. امثال راسل عاقل و باشعور بودهاند اما عقل آنها گرفتار نفسانیات بوده است. اصل دین توحید است. رسیدن به توحید است. مابقی فروعات است. هزار سال نماز بدون توحید پشیزی نمیارزد. البته دین هم منظور دین عقلانی است دین غیر عقلانی بی ارزش است. اصلاً هر چیز غیر عقلانی بی ارزش است. جوهر دین عقل است. آنچه در خداست علم است و تمام صفات خدا به علم او برمی گردد. دکارت میگوید: میاندیشم پس هستم اما حرف کاملتر را فرانتس فان بادر میگوید که: «چون اندیشیده میشوم پس میاندیشم». حالا چه کسی به ما میاندیشد؟ خدا.
چرا دین کهنه نمیشود؟
چون ارتباط با خداوند کهنه نمیشود. همه چیز کهنه میشود، جز ارتباط با خداوند. دینی که من می گویم، ارتباط با خداوند است. آیا ارتباط با خداوند قابل کهنه شدن است؟ هرگز! خدا هر لحظه تازه است و ما هر لحظه ارتباطی با خدا داریم که از نوع جدید است. خداوند در هر لحظه در ما یک تجلی جدید دارد و در تجلیاش تکرار ندارد. خداوند از ازل تا ابد دوبار به یک صورت تجلی نمیکند و هر لحظه در ما یک تجلی دارد و یک نور تازه برای ما اضافه میکند.
از این رو کسی که با خداوند ارتباط دارد، همیشه تازه است و قطع ارتباط با خدا، کهنگی و تکراری است و تکرار، آزاردهنده است ولی ارتباط با خداوند، تکرار نیست چون تجلی دائم است. خداوند هر لحظه تجلی جدید دارد، زیرا غیرمتناهی است. هرچیز متناهی مکرر میشود ولی غیرمتناهی بی تکرار است و تکرار در آن بی معنی است. متناهی مکرر میشود ولی غیرمتناهی مکرر نمیشود چون خدا نامتناهی است، نسبت ما با او نیز هرگز کهنه نمیشود.
زیبایی دین در معرفت خداوند است و هر زیبایی به معرفت منتهی میشود. زیبایی از معرفت ناشی میشود و به معرفت باز میگردد. آنجایی که معرفت نیست، زیبایی معنی ندارد. زیبایی منهای معرفت، بی معنی است. برخلاف تصور عمومی که فکر میکنند درک زیبایی از طریق چشم است، زیبایی از طریق عقل است. چشم اگر تحت هدایت عقل نباشد، زیبایی را نمیفهمد. بهاء و جمال، کمال عقل است. چشم اگر تحت هدایت عقل نباشد، زیبایی را نمیفهمد.
با عرض سلام و تشکر از شما عزیزانی که در انتشار افکار و اندیشه های استاد گرانقدر زحمت می کشید. زحماتتان بسیار با ارزش است و در فضای مسموم امروز خواندن و مرور چنین مطالب ناب معنوی و ورود به دریای بی کران معنویات تذکر بسیار مفیدی است که باعث پالایش فکر و روح میگردد.از خداوند متعال درخواست طول عمر همراه با سلامتی برا استاد عزیز و سلامتی و موفقیت برای شما عزیزان دارم. موفق و پیروز باشیدانشاالله.
بیان استاد دینانی همیشه راهگشا بوده و خواهد بود. برایشان طول عمر با برکت از خداوند متعال آرزو دارم