اختلاف در معنی معقول و محسوس
همیشه محسوسات، تبلور معقولات هستند. اختلاف در معنی معقول و محسوس نیز بسیار زیاد است. رابطه بین عالم معقول و محسوس نیز بسیار ظریف است. یعنی یک مرز و جدایی نیست که این دو عالم را از هم جدا کند یک طرف معقول باشد و طرف دیگر محسوس. این تصور یک توهم است. معقول در مقام مطلق بودن و مجرد بودن خودش، وقتی در عوارض پیچیده می شود، به صورت یک شخص ظاهر می شود. پس جزئیات تبلور کلیات هستند.
این مساله را ابن سینا تحت عنوان کلی طبیعی مطرح کرده است. این مسائل در فلسفه بسیار بنیادی و مهم است. اختلاف ابن سینا و افلاطون هم دقیقا در همین مساله است. افلاطون، کلیات را مُثُل در عالم عقل می داند. کلیات در عالم عقل هستند و وهنگامی که بپرسیم پس این موجودات چی هستند، پاسخ می دهد که اینها سایه هایی از آن عالم کلی هستند. افرادی که در کوچه و خیابان هستند، سایهایی از کلی هستند. کلی در عالم مُثُل (و ارباب انواع) است. ابن سینا این حرف را قبول ندارد.
از نظر ابن سینا، افراد همان کلی هستند که به عوارض پیچیده شده اند. عوارض را از این افراد بگیرید، تنها چیزی که می ماند همان کلی است. این اختلاف در معنی معقول و محسوس بسیار اساسی است.