آیا خدا را به من می شناسانی؟
از یک عارفی پرسیدند که آیا خدا را به من می شناسانی ؟ فکر می کرد که خدا در بیرون است و این عارف باید برود و این خدا را نشانش بدهد. گفت آیا تو می شناسی کسی را که خودت را به خودت شناسانده است؟ یعنی بیرون دنبالش نگرد. کسی که خودت را به خودت شناسانده است، خداوند است. من خودم را به حق می شناسم. بنابراین اگر خودم را بشناسم، حق را می شناسم. در جای دیگری مولوی می گوید:
صوفیی در باغ از بهر گشاد صوفیانه روی بر زانو نهاد
پس فرو رفت او به خود اندر نغول شد ملول از صورت خوابش فضول
که چه خسپی آخر اندر رز نگر این درختان بین و آثار و خضر
امر حق بشنو که گفتست انظروا سوی این آثار رحمت آر رو
گفت باغ ها و میوه ها اندر دل است آن برون آثار آثارست و بس
آن برون آثار آثار است و بس؛ یعنی همه چیز در درون من است. آن چیزی که در بیرون می بینید، اثر درون من است نه تنها اثر مستقیم، بلکه اثر اثر من است. یعنی بیرون آدمی، انعکاسی از درون اوست. این سیر نفسانی اساس سلوک هر عارفی است.