حلاج و معنی توحید

انسان تنها موجودی است که معنی قربانی و جان باختن در راه وصول به معشوق را می شناسد و از این خصلت والا و متعالی برخوردار است. بنابراین نه تنها عقل و ادراک، فصل ممیز شناخته می شود، بلکه عشق ورزی و جانبازی در طریق رسیدن به هدفهای متعالی نیز از ویژگی های انسان به شمار می آید. مراتب عشق و شیدایی منصور حلاج و کیفیت جان باختن و دلدادگی او در راه مقصود، موجی برانگیخت که کمتر کسی از ارباب ذوق معرفت می تواند از تاثیر آن برکنار بماند. حلاج از توحید کامل با اسقاط اضافات سخن می گوید.

این عارف شوریده و شیدا خود را قربانی عشق ساخت. اگر ادعا کنیم که عشق هنگامی پیدا می شود که عقل مست می گردد، سخنی به گزافه نگفته ایم. در عالم حقیقت، باده ای وجود دارد که هرگاه عقل آن را می نوشد به حالت مستی می رسد و عشق، ظاهر می گردد و در اینجاست که فاصله میان عقل و عشق برداشته می شود. برخی از اهل تحقیق بر این عقیده اند که منصور حلاج در عین شوریدگی و دلدادگی از جریان اندیشه های مختلف و متفاوت عصر و زمان خود غافل نبوده و حتی با آثار حکمای یونان از طریق ترجمه آشنایی داشته است.

توحید کامل با اسقاط اضافات تحقق می پذیرد

حلاج معتقد است توحید کامل با اسقاط اضافات صورت می گیرد. او با این سخن خود به توحید ذاتی اشاره می کند و شطح معروف منسوب به او نیز جمله ای است که می توان آن را از لوازم و نتایج اسقاط اضافات به شمار آورد. حلاج در شطحی که به او منسوب است جمله «انا الحق» را بر زبان جاری ساخته است. بغدادی در کتاب فرق می گوید:

مطالب مشابه

حلاج روزی به سراغ جنید رفته و گفته است «اناالحق» ولی جنید این سخن را نادرست دانسته و گفته است: تو فقط به واسطه حق وجود داری! آیا کدام چوبه دار به خونت رنگین خواهد شد.(۱)

تردیدی نیست اگر از راز و رمزی که در این سخن حلاج نهفته است صرف نظر شود و تنها معنای ظاهری آن منظور گردد، هیچ تفاوتی میان این سخن و آنچه در ادعای جاهلانه فرعون آمده تحقق نخواهد داشت؛ ولی کسانی که به رمز و راز سخن شطح گونه حلاج توجه می کنند به خوبی می دانند که فاصله میان این سخن و آنچه در ادعای جاهلانه فرعون آمده، همان فاصله میان شرک و توحید است. فرعون در مرحله نفسانیات خود گرفتار بوده و از روی نادانی و براساس نوعی غرور که از انحطاط فکر و زبونی اندیشه ناشی می شود، خود را پروردگار جهان می پندارد.

در حالی که حلاج در اثر عشق به حق از مرحله خودی گذشته و در این مقام جز حق، چیز دیگری نمی بیند. درست است که او در این جمله از کلمه «انا» استفاده کرده است ولی چون انایت خود را نابود و مندک دیده، کلمه انا به «انّیت حق» اشاره داشته است و در واقع این سخن حق است که بر زبان یک انسان جاری گشته است.

۱-رجوع کنید به: کتاب مصائب حلاج، تالیف ماسینیون، ترجمه ضیاء الدین دهشیری، ص ۷۴

3/5 - (3 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا