دوره آموزش منطق
متن برنامه معرفت

آفات افتادن در پوست خلق

از خود راضی بودن است که در پوستین خلق افتادن را به دنبال دارد. یعنی وقتی انسان از خودش راضی است دیگران را به نگاه تحقیر نگاه می کند

یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب نیز مولۀ (با حرص و ولع) زهد و پرهیز. شبی در خدمت پدر رحمه الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نگذاشته و مصحف شریف برکنار گرفته(قرآن) طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمی دارد که دوگانه ای بگذارد (یعنی دو رکعت نماز بخواند) چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند بلکه مرده اند گفت:

جان پدر تو نیز اگر بخفتی           به از آنکه در پوستین خلق افتی

مطالب مشابه

چقدر نکته زیبائی بیان کرده و الحق و الانصاف استاد اخلاق و معرفت است و ضمناً اشاره می کند که در پوست خلق افتادن یعنی بدبین بودن نسبت به مردم.

نبیند مدعی جز خویشتن را              که دارد پردۀ پندار در پیش

گرت چشم خدا بینی بخشند              نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش

از خود راضی بودن است که در پوستین خلق افتادن را به دنبال دارد. یعنی وقتی انسان از خودش راضی است دیگران را به نگاه تحقیر نگاه می کند و سعدی شخصی می شود که در جوانی و نوجوانی اهل تعبد بوده و در خانۀ علم بوده و پدرش اهل حکمت بوده و اینکه می خواهد بگوید که همه خواب بودند و من بیدار بودم و نماز نخواندند وقتی که به پدر گفتم به من گفت که خیلی غرور شما را نگیرد این چقدر نکته دقیقی است حالا آنها خواب هستند و نماز صبح هم نخوانده اند اما دارد به اینها می گوید که شما حق ندارید نسبت به آنها بدبین باشید خوب خواب هستند و وقتی که خواب هستند تکلیف ندارند و از نظر فقهی هم همین است مگر خواب تکلیف دارد و کسی که خواب است مکلف نیست این است که یک قدری در پوستین خلق افتاد به خودش اعجاب کرد یعنی از خود راضی گشت و این از خود راضی گشتن گناه بزرگی است و ذَنب لایَغفِر است که آدم حجاب به نفس داشته باشد واز خودش خوشش بیاید و برایش خلایق را تحقیر کند و به خلق نباید بدبین بود این خیلی نکته مهمی است حتی الامکان باید حمل بر صحت کرد اول باید خوش بین بود مگر اینکه خلافش ثابت شود یا اینکه باید بدبین بود مگر اینکه خلافش ثابت شود.

 اصلش بر برائت است باید به خلق خوش بین بود مگر اینکه ثابت شود یک گناهی یا خلافی که چاره ای جز پرهیز در آن نیست اما مادامی که در شکی، حمل به صحت کن. حدیث است که شما همیشه با نگاه خوب اعتماد داشته باش نگاه خوب به مردم داشته باش مگر اینکه یک ظلمی، سیاهی و تاریکی باشد که دیگر نشود کاری کرد که آنجا باید مقاومت کنیم ولی همین طور با دیده بد، به مردم نگاه کردن این اولین مایه فساد در جامعه است و اصلاً جامعه ای که بدبینی درش باشد و همه به هم بدبین باشند غیر از اینکه مورد رضایت حق نیست و گناه بزرگی است اعجاب نفس می آورد جامعه را از هم می پاشاند و اصلا آن جامعه، جامعه سالمی نیست که همه نسبت به هم بدبین باشند پس شرط اولی خوش بینی و حسن ظن به مردم است مگر اینکه خلافش ثابت شود که همان اصل برائتی است که علمای ما در علم اصول خیلی رویش تأکید کرده اند و اصل برائت است نه اصل اشتغال ذمه نیست و برائت خلق از گناه مگر اینکه خلافش ثابت شود و این برائت یک وقت برائت ذمه من از اشتغال به تکلیف که در فقه مطرح است و یک وقت برائت خلق از گناه مگر اینکه خلافش ثابت بشود، هردویش برائت است.

  • استاد اینجا غیر از اینکه بحث عامه است می گوید یک کسی نماز می خواند و شب نماز می کند، ادعای عرفان و حکمت دارد و زهد و پرهیز می کند اما این باعث عجب و خودپسندی او می شود و دیگران را تحقیر می کند این حسنات الابرار سیئات المقربین است و در واقع یعنی کسی که عارف می شود و به خدا نزدیک می شود دیگر نباید اصلا اعمال خودش را هم ببیند

بدترین گناه عجب به نفس است و این مهمترین سد و مانع پیشرفت انسان است و کسی که از خود راضی باشد مانعی است که دیگر هرگز نمی شود از آن عبور کرد یعنی راه به حق دیگر بسته می شود یعنی خودبین است و وقتی که خود را می بیند دیگر خدا بین نیست وقتی که خود را می بیند غیر را نمی بیند خدا راهم نمی بیند اصلا این حجاب فرعونیت است و اصلا گناه فرعون این بود که خود را می دید و از خود راضی بود و هیچ گناهی به اندازه از خود راضی بودن بزرگ نیست

  • عطار می گوید که:

عیب جویا تو به چشم عیب بین               کی توانی بود هرگز غیب بین

اولا از عیب مردم پاک شو                    بعد از آن از عیش مطلق شاد شو

یعنی شادی انسان در این است که عیب دیگران را نبیند.

بله سعی نکند، کنجکاوی نکند در امور مردم، آخه بعضی ها کارشان این است که هی سعی می کنند که عیبی برای مردم پیدا کنند خوب وقتی که به عیب دیگران مشغول شوی از عیب خودت غافلی اول عیب خودت را ببین و وقتی که مشغول شدی و عیب خودت را دیدی بعد دیگر از عیب دیگران غافل می شوی و وقتی که عیب خودت را برطرف کردی دیگر یا عیب در دیگران نمی بینی یا کم می بینی و کسی که این صفت را از خودش دور نکند اصلا بهار نیست و انبساط ندارد و همیشه در قبض است

  • استاد جناب سعدی یکی از زیبائیها در غزلیات و حکایتش همین نکته است که مدام به دنبال تربیت و اصلاح نفس انسان است و ایشان مطلب سلوک را که مشمول عرفا و فلاسفه و یک عده که در گوشه مدرسه بنشینند نمی بیند،او جهان را مدرسه ای تربیتی می داند پس نتیجه می گیریم که بهار به معنی اعتدال است و انسان اگر قلب خودش را منظر تجلی خداوند قرار بدهد همیشه بهار است. آن غنچه همین است که بشکند و کسی که این بهارستان را در اختیار دارد خارستان دیگران را نمی بیند و عیب جوئی کردن خاری است در پای گل این گلستان…

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی               که بسی گل بدمد باز تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش             خود تو دانی که اگر زیر رگ و عاقل باشی

5/5 - (2 امتیاز)

کانال تلگرام دکتر دینانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا