بدن کوزهای و درون دریایی فقط در انسان قابل جمع است. جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، هم شب و هم روز دارد؛ هم زیبایی و هم زشتی دارد، هم رنج و هم لذت دارد. آیا عالمی که ما در آن زندگی میکنیم، خانه ماست یا زندان؟ به طور قطع میتوان گفت که برای برخی اشخاص همیشه خانه است و برای بعضی اشخاص همیشه زندان است. برای هر فردی گاهی محل سکونت و گاهی محل زندان است؛ پس جهان هم خانه ماست و هم زندان ماست.
انسان بدنش کوزه است، اما درونش دریاست و از هر بیابانی گستردهتر است. انسان از نظر درون و باطن، غیرمتناهی است. اگر هم بالفعل غیرمتناهی نیست، اما روی به غیرمتناهی دارد. بدن کوزهای و درون دریایی فقط در انسان قابل جمع است.
جهت مشاهده / دانلود صوت و ویدئوی این متن به این لینک مراجعه کنید
آیا ما باید منفعلانه نگاه کنیم یا میتوانیم زندان را به خانه و همچنین خانه را به زندان تبدیل کنیم؟ اگر ما همیشه منفعل باشیم، همیشه در زندان هستیم. به طور کلی ما در زندگی باید هم منفعل باشیم و هم فعال باشیم. اگر فعال باشیم، انفعالها را به نحو نیکو جهت میدهیم. انسان یک موجود اجتماعی است، دوست دارد از لاک خودش بیرون بیاید و با آدمهای دیگر گفتگو کند. انسان به ذات منزوی نیست، به ذات اجتماعی است. به قول حکمای ما، مدنیبالتبع است و امروزه جامعهشناسان میگویند اجتماعی به ذات است. انسان به ذات مدنیباالتبع است.
جامعه و فرد
ما تا چه اندازه میتوانیم باطن خود را با دیگران در میان بگذاریم؟ آیا جامعه آیینه است، یا من آیینه جامعه هستم؟ از یکسو من خود را آیینه جامعه میبینم، از سوی دیگر من خود آیینهای برای جامعه هستم. من به جامعه دروغ نباید بگویم، اما من همه باطنم و آنچه در درون من است را نمیتوانم بگویم، آنچه که برای جامعه مضر نباشد، باید بگویم. باطن من و همچنین همه باطن دیگران نباید ظاهر شود. چون اگر چنین شود، همه چیز نابود میشود. لازم نیست همه سرّ انسان پیدا شود، اما به اندازهای که اجتماعی هستید و به جامعه احتیاج دارید، آیینهصفت باش؛ دروغ نگو، لازم نیست باطنِ باطنت را بگویی.
رسیدن به آرامش و نسبت آن با حقیقت
آیا انسان میکوشد به آرامش برسد یا به حقیقت؟ خیلیها آرامش را پیدا میکنند، ولی حقیقت ندارند که همان آرامششان، مانع رسیدن به حقیقتشان میرسد. آرامش خودش را در چیزی یافته و دیگر نمیکوشد به حقیقت برسد. رسیدن به حقیقت، با آرامش سازگار نیست. کسی که برای رسیدن به حقیقت میکوشد، در کوشش او سختی است. انسان برای رسیدن به حقیقت میکوشد یا برای رسیدن به آرامش؟ اگر اهل حقیقت است، هر چند آرامش نباشد، باید برای رسیدن به حقیقت تلاش کرد.
انسان برای رسیدن به حقیقت میکوشد و به دنبال حقیقت میرود. انسان بر حسب فطرت، حقیقتجو است. البته بعضیها هم که ذوق حقیقتجویی ندارند، ممکن است به آرامشی بسنده کنند و اهل آرامش باشند.
همه چیز ایستگاه دارد، طمع ایستگاه ندارد. وقتی که سیر شدید دیگر غذا نمیخورید، وقتی که آب خوردید، دیگر تشنه نیستید. هر نیازی یک حدی دارد؛ طمع حدِ یقِف و ایستگاه ندارد، آدم طمعکار هیچوقت نمیگوید بس است. اگر چنانچه طمع و آز آمد و تقوای تو را به هم زد، این لباس دیگر رفوشدنی نیست. تنها بیماری که قابل ملاحظه نیست و حد یقف و ایستگاه ندارد، طمع است. طمع خیلی وحشتناک و هیچ وقت سیر نمیشود.
بدن کوزهای و درون دریایی
انسان بدنش کوزه است، اما درونش دریاست و از هر بیابانی گستردهتر است. انسان از نظر درون و باطن، غیرمتناهی است. اگر هم بالفعل غیرمتناهی نیست، اما روی به غیرمتناهی دارد. به کجایی میرسد که بگوید بس است. بدن کوزهای و درون دریایی فقط در انسان قابل جمع است.
ظالم و ستمگر معنی فلسفیاش این میشود که از حدی فراتر برویم. ظالم کسی است که حد نمیشناسد. عبور از حد، ظلم است. ظالم یعنی عبور از حد. انسان حد نمیشناسد. برای مقام، پول و تجاوز، حد نمیشناسد؛ حتی در علم. عالمی نیست که بگوید دیگر بیش از این بس است. در آگاهی هر چه پیش بروید، عیبی ندارد اما در امور دیگر هر چه بروید، ستمگری است.
هیچ موجودی بار امانت را نتوانست بردارد؛ حتی آسمان و کهکشان. حالا چرا انسان توانست بردارد و بر دوش بکوشد؟ چون امانت خداوند حد ندارد. امانت خداوند آگاهی است و پولداری نیست. آگاهی حد ندارد. انسان به همان اندازه که عاقل است، مفسّر است و گاهی انسان به همان اندازه که عاقل است، گاهی دچار جهل میشود. انسان به ذات عاقل است، اما بیعقلی هم دارد؛ هم عاقل است و کارهای عاقلانه انجام میدهد و هم دچار بیعقلی میشود.
ریاکار از دروغ گو خطرناکتر است
ریاکاری بدترین دروغ است، ریاکار یعنی کسی که با عنوان خوب، کار بد میکند؛ ظاهر را میآراید ولی در باطن کار بد میکند. آدم ریاکار از آدم دروغگو خطرناکتر است. دروغگو را میدانیم که دروغ میگوید و در مقابلش حواسمان را جمع میکنیم، ولی آدم ریاکار دارد لحظهبهلحظه سرمان کلاه میگذارد؛ بپرهیزیم از ریاکاری که البته با کمال تأسف امروزه در دنیا ریاکاری رواج دارد و علت اینکه موجودات دیگر به غیر از انسان نمیتوانند ریاکار باشند، این است که آنها باطن ندارند، ولی انسان چون باطن دارد، وقتی که ظاهر و باطنش با هم تفاوت پیدا میکند، دچار ریا میشود.