ابداع زیبایی جاودانه، یعنی هنر
بفرمایید که فرهنگ را چگونه تعریف میکنید؟
ابداع زیبایی جاودانه یعنی هنر اما برای فرهنگ، تعریف دقیق جامع و مانع که بدون اختلاف نظر هم باشد، یا ندارد و یا مشکل میتوان یافت. میتوان گفت: فرهنگ، مجموعه چیزها یا اندیشههایی است که موجب یک نوع آثار و رفتار یک ملت میشود و یک ملت، براساس پیش زمینه و تربیتها و اندیشههایی که دارند، نوعی رفتار از خود صادر میکنند و کارهایی را براساس آن تربیت انجام میدهند. مجموعه رفتار ویژه هر ملتی که البته پشتوانه تربیتی و فکر هم دارد، فرهنگ آن ملت است، یا چیزی است که من میتوانم آن را فرهنگ بنامم. به همین جهت هم هست که فرهنگها مختلف است. فرهنگ هر قومی با فرهنگ قوم دیگر متفاوت است. من به صورت اجمالی دربارهٔ فرهنگ این مطالب را میتوانم بگویم.
هنر را چگونه تعریف میکنید؟
ارائه دادن تعریف جامع از فرهنگ و همچنین هنر بسیار مشکل است. نمیدانم آیا میتوان هنر را جامع و مانع تعریف کرد یا نه! با این حال، فکر میکنم، هنر هم عملی است که نوعی خلاقیت دارد، یا خلاقیتی است که انسان انجام میدهد. و به عبارت دیگر: خلق یک اثر است که البته جنبه زیبایی شناسی در آن بسیار ملاحظه شده است. خلق هر اثری اگر جنبه زیبایی شناسانه و ماندگار داشته باشد، هنر است. البته این تعریف، مقداری فراگیر است و شامل خیلی چیزها میشود و بیش از آن چیزی است که بسیاری اشخاص آن را هنر به شمار میآورند. به طور کلی، در یک عبارت: خلق و ابداعی که جنبه زیبایی شناسی و جاودانگی ماندگاریاش هم لحاظ شده باشد، از نظر من هنر است. ابداع زیبایی جاودانه، یعنی هنر
چه نسبتی میان فرهنگ و هنر میتوان برقرار کرد؟
طبیعتاً هر هنرمندی، از فرهنگ خودش اثر میپذیرد. یعنی هر هنرمندی، از فرهنگی که در آن زندگی میکند، متأثر است و هنرش، به رنگ آن فرهنگ است. بنابراین فرهنگ و هنر با همدیگر ارتباط دارند و نمیتوانند از هم جدا باشند. شخص هنرمند، نمیتواند از فرهنگ خودش مجزا باشد. درست است که هنرمند خلق و ابداع میکند، ولی در اثری که میآفریند، رنگ فرهنگ او را نیز ما میتوانیم ببینیم و تشخیص دهیم.
ابداع زیبایی جاودانه یعنی هنر؛ ارائه دادن تعریف جامع از فرهنگ و همچنین هنر بسیار مشکل است.
هنرمند مظهر اسم «البدیع» است
به نظر من، هنر چیزی است که خلاقیت و ابداع در آن نهفته است. همه کارهایی که در این عالم انجام میشود و از انسان سر می زند، از آن رو که انسان مظهریت دارد و مظهر صفات خداوند و خلیفه الله است، لزوماً مظهر اسماء و صفات الهی است. آیا انسان در صفت هنرمند بودنش، مظهر چه اسمی از اسماء الله و چه صفتی از صفات خداوند است؟ به عنوان مثال، انسان در عالم بودن، مظهر اسم «یا عالم» است و در توانایی مظهر اسم «یا قادر» است، در محبت و رحمت مظهر اسم «یا رحیم» است و امثال این؛ به قول شاعر:
پادشاهان، مظهر شاهی حق
عارفان، مرآت آگاهی حق
انسانهای هنرمند و به طور کلی، انسان از آن حیث که هنرمند است، مظهر چه صفتی از صفات خداوند و چه اسمی از اسماء الله است؟ به نظر من، هنرمند مظهر اسم «البدیع» است، چون بدیع از اسماء الله است و وارد شده است که: {بدیع السموات و الارض} خداوند بدیع است و صفت «بدیع»، غیر از صفت خالق است و همچنین غیر از صفت عالم است و میان این صفتها تفاوت وجود دارد. من بدیع را به خلق و خلاقیت تفسیر میکنم و هنرمند را مظهر اسم «یا بدیع» میدانم، یعنی کسی که ابداع میکند و آفرینش دارد و در این آفرینش، زیبایی هست.