بایزید بسطامی چرا به سرنوشت حلاج دچار نشد؟
بایزید بسطامی چرا به سرنوشت حلاج دچار نشد؟
بایزید بسطامی یکی از چهره برجسته صوفیان در نخستین سدههای تاریخ اسلام است که او نیز مانند حلاج به وحدت حقیقت وجود، سخت باور داشته و گاهی عاشقانه، سخنان شطح آمیز را بر زبان جاری میکرده است. حقیقت این است که سخنان شطح آمیز بایزید بسطامی از جهت ایجاد خطر برای گوینده به هیچ وجه کمتر از سخنان حلاج نیست، زیرا آنچه حلاج آن را به صورت أناالحق ابراز میدارد، بایزید بسطامی آن را با جمله «سبحانی ما اعظم شأنی» آشکار مینماید. پس بایزید بسطامی چرا به سرنوشت حلاج دچار نشد؟
به همان اندازه که کلمه اناالحق حلاج در نظر اهل شریعت، کفر شناخته میشود، جمله «سبحانی ما اعظم شأنی» بسطامی نیز زندقه و الحاد به شمار میآید. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا حلاج به وضع غم انگیز و دلخراشی به دار آویخته شد ولی بایزید بسطامی در این مشکلات گرفتار نشد و از این گونه مهالک جان سالم به در برد؟
لویی ماسینیون فرانسوی در کتاب مصائب حلاج خود قصیدهای را با عنوان «الدار المنضود» از یافعی نقل کرده که در آن قصیده پاسخ این سؤال موجود است. در بیت هفتم این قصیده آمده است که بایزید بسطامی برخلاف حلاج به حالت وجد و جذبه خویش لگام زد و به این ترتیب از چنگ مشکلات خود را رهانید و با عزت و افتخار از این جهان درگذشت. سپس میافزاید: حلاج به سبب بیرون شدن از اقیانوس حقیقت و رفتن بر کنار ساحل، بازداشت شد و به زندان افتاد تا حکم آن را تحمل کند ولی بایزید بسطامی از بحر محیط حقیقت و سیر و سلوک بیرون نشد، لاجرم دست آویزی برای بازداشت او فراهم نشد
به عبارت دیگر میتوان گفت حلاج با گستاخی و بی باکی هرچه تمامتر به صحنه سیاست قدم گذاشت ولی بسطامی از ورود به این صحنه خطرناک خودداری نمود، با کمال تأسف باید اعتراف کنیم که آگاهی ما از کیفیت زندگی و شرح احوال بایزید بسطامی اندک است و آنچه در این باب می دانیم یک سلسله حکایات و نقل قولهایی است که در آثار بزرگان اندیشه و عرفان ثبت شده است؛ هیچ گونه نوشتهای از این عارف بزرگ به دست نیامده است ولی بسیاری از بزرگان اهل معرفت درباره او سخن گفته و به بررسی کلمات جاودانهاش پرداختهاند.
چند سخن جاودانه از بایزید بسطامی
بایزید بسطامی میگوید: «دورترین از درگاه خداوند کسانی را دیدم که ایشان خویشتن خویش را نزدیکتر دارند»
در جایی دیگر میگوید: «جواب سخن یاد دارید هرکه جواب سخن خویش یاد ندارد، هرکجا سخن گوید باک ندارد. حساب روز قیامت یاد دارید که هرکه حساب قیامت یاد ندارد، مال از هر کجا جمع کند، باک ندارد و قدر رفتن نیک شناسید هر که قدر رفتن نیک نشناسد، صحبت با هر که دارد، باک ندارد»
همان سان که مشاهده میکنید سخنان بایزید بسطامی علاوه بر اینکه بار عرفانی دارد از جهت فلسفی و حکمی نیز دارای نکتههایی است که میتواند آموزنده باشد. این عارف بزرگ در جمله اول به حجاب بزرگ انانیت اشاره میکند و معتقد است کسی که خود را نزدیکترین موجود به خدا میداند، هنوز از قید خودی خلاص نشده و مادام که سالک در زندان خودی خود، محبوس است در دورترین فاصله با حق قرار میگیرد اما در جمله دوم اهمیت سخن و جایگاه آن را یادآور میشود و روی این نکته تاکید میکند که اگر شخص به لوازم و عواقب سخن خود آگاه نباشد ممکن است در همه جا همه چیز بگوید. این مساله نیز مسلم است که گفتن همه چیز در همه جا میتواند برای گوینده مهلک و خطرناک باشد.