تفاوت حکمت و باورمندی

حکمت در ایران باستان از دین جدا نبوده است، چنان که دین هم از مظاهر و جلوه های حکمت به شمار می آمده است. در آن روزگار، فلسفه جز حکمت چیز دیگری نبوده است. درباره واژه حکمت و معنی آن سخن بسیاری گفته شده که در اینجا به نقل آنها نمی پردازیم ولی به طور خلاصه می توان گفت حکمت در ایران باستان چیزی است که در آن، خود ارزش امر بنیادی شناخته می شود و ارزش نیز امری است که در کردار و رفتار تحقق می پذیرد و همواره با نوعی عمل سرو کار دارد.

حکمت به حکم اینکه با عمل انسانی سر و کار دارد از دو جهت موجب افزایش عقل و خرد می گردد:

  • جهت اول: اینکه انسان با فعل و کردار می تواند علم و دانش موجود خود را تحکیم کند و نیرو بخشد.
  • جهت دوم: اینکه با تلاش و کوشش روز افزون خود می تواند نسبت به آنچه نمی داند، دانا شود و چیزی را که نداشته به دست آورد.

بنابراین در حکمت، علم و عمل دخالت دارند و حکیم نیز همواره با دانش و کوشش به پیش می رود. کسانی که از عقل نظری و عقل عملی سخن می گویند به همین مساله نظر دارند و چنین می اندیشند که انسان تنها نظر نیست، چنان که او تنها در عمل نیز خلاصه و محدود نمی شود. با توجه به آنچه در اینجا ذکر شد می توان دریافت که سخن سهروردی درباره جدا نبودن دین از حکمت در روزگار باستان، گزاف نبوده و به همراهی و هماهنگی عقل نظری و عملی اشاره دارد.

البته این هماهنگی میان نظر و عمل همواره به یک حال و یکسان باقی نمی ماند و گاهی ممکن است شکاف و فاصله در میان آنها بیش از اندازه وسیع و گسترده گردد. هرچه در این باب گفته شود این مساله مسلم است که اختلاف و کشمکش میان فلسفه و دین در میان طرفداران سه آیین بزرگ توحیدی پیوسته وجود داشته و هم اکنون نیز به صورت های گوناگون ادامه دارد. این کشمکش و اختلافی که میان فلسفه از یک سو و دشمنان فلسفه از سوی دیگر به وقوع پیوسته و اکنون نیز جریان دارد، اختلاف  کوچک و ساده ای نیست که به آسانی بتوان آن را از میان برداشت و دو گروه متخاصم را با یکدیگر آشتی داد

حکمت در ایران باستانزیرا این اختلاف به دو جریان فکری مربوط است که طرفداران یکی، پیروان دیگری را کافر و ملحد می شمرد. و در این گونه اختلاف ها کمتر می توان به صلح و سازش دست یافت. کسانی مانند ابن سینا و ابن رشد، نه تنها در جهان اسلام از سوی هم کیشان خود مورد بی مهری و انواع رنج قرار گرفته اند، بلکه در جهان مسیحیت نیز از سوی متعصبان قشری مسلک مسیحی مورد تهمت کفر و گمراهی واقع شده اند.

باورمند متعصب

کسانی که برای اثبات باورهای از پیش پذیرفته شد خود، به تلاش و کوشش می پردازند ناچار به ابزار بیان و سلاح سخن مجهز و می شوند و در این کار از انواع هنرهای مربوط به فن سخن و سخنوری نیز سود می جویند. بر اهل بصیرت پوشیده نیست که در فن سخن و هنر سخنوری صرف نظر از صنعت شعر که به وسعت و گسترش عالم خیال مدد می رساند، صنعت خطابه و جدل و به ویژه سفسطه نیز نقش عمده و قابل ملاحظه ای دارند.

در اینجاست که باورهای از پیش پذیرفته شده می توانند به انسان معتقد و باورمند آنچنان نیرویی برسانند که در این صنعت ها غوطه ور شوند و از راه برهان که همواره سخت و طاقت فرساست روی گرداند.

5/5 - (1 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا