شرط راه و مفهوم طاعت و گناه
آنچه پیش روی شماست، بخشهایی از گفتگو با دکتر دینانی میباشد که در کتاب «رازِ راز» نیز به چاپ رسیده است. شرح و بررسی مصرع «کدامین فکر ما را شرط راه است» در برنامه معرفت نیز توسط دکتر دینانی صورت گرفته است که جهت تماشای آن اینجا بزنید
کدامین فکر ما را شرط راه است چرا گه طاعت و گه گناه است
فکر شرط راه است و در این بیت (کدامین فکر ما را شرط راه است) از گلشن راز سؤال کننده از این موضوع پرسیده است. فکر از این جهت شرط راه است که راهی جز تفکر وجود ندارد؛ تفکر عقلانی. البته شرط راه هم جزو راه است و اگر شرط رعایت نشود، راه طی نخواهد شد.
- البته از کلمه «کدامین» میتوان استنباط کرد که همه فکرها از نظر سؤال کننده یا شبستری راه محسوب نمیشوند. بعضی از آنها شرط راه هستند و سؤال هم درباره کدامین بودن آنهاست.
حق به جانب شماست و باید این نکته را از جنابعالی بپذیرم. من شخصاً «مطلق فکر» را راه میدانم اما کم نیستند کسانی که چیزهای دیگر را راه میدانند. به عنوان مثال دین در بسیاری از تلقیها راه و شرط راه عنوان میشود که درست هم هست. عدهای فکر کردن به دین و نظایر آن را راه میدانند اما من خود فکر کردن را در فکر جستجو میکنم. اگر فکر در میان نباشد، دینی در کار نخواهد بود. در هر صورت فکر شرط راه است و بدون این شرط راهی وجود ندارد. پرسش این است که اگر فکر شرط راه است، چه فکری شرط این راه است و ما را به مقصدهای الهی میرساند؟
- مصراع دوم را چگونه معنی میکنید که میپرسد: چرا گه طاعت و گه گناه است؟ آیا سؤال درباره فکر طاعت و گناه است یا خود گناه و طاعت و اینکه چرا ما گاهی اهل طاعتیم و اهل گناه؟
شق دوم سخن شما وجهی دارد، اما سؤال از فکر است؛ یعنی فکرهایی که ما را به طرف صواب و طاعت سوق میدهد و فکرهایی که ما را به طرف معصیت و گناه میکشاند. در اینجا میتوان یک پرسش دیگر هم طرح کرد و آن این است که: اگر فکر شرط راه است، چرا نتیجه دوگانه دارد و گاهی انسان را به خیر میرساند و گاهی به شر؟
به هر حال، برخی از انسانها با فکرشان طاعت خداوند را به جای میآورند و گروهی دیگر با فکرشان گناه میکنند و معصیت انجام میدهند. به طور کلی، هیچ فعل انسانی بدون فکر انجام نمیشود.
- و به عبارت دقیقتر: فعلی بدون فکر، نمیتواند انسانی باشد.
این یک قاعده است که: فعل بدون فکر، اساساً نمیتواند انسانی محسوب شود؛ اعم از گناه و طاعت. بنابراین، باید به صراحت بگویم که این سؤال بسیار مهم است و یکی از بنیادیترین پرسشیهاست که: چرا بعضی از فکر، سبب طاعت میشود و بعضی دیگر موجب گناه.
بیت بعدی، پاسخ از همین پرسش است ولی پاسخ به گونهای است که میتوان گفت اول، جواب طرح شده است، بعد پرسش به عمل آمده است. به عبارت دیگر، متناسب با این مسأله که در جواب میآید، طرح سؤال شده است:
در الّا فکر کردن شرط راه است ولی در ذات حق، محض گناه است
این را هم بگویم که کلمه «الّا» به صورت «آلاء» هم خوانده شده است.
به نظر میرسد که «آلاء» درستتر است. چون به صورت الّا خواندن وجهی ندارد. آلاء به معنای نعمتهاست. شبستری میگوید که اندیشیدن به نعمتهای الهی خوب است و شرط راه است چون راه را به ما نشان میدهد. وقتی به نعمتهای الهی بیندیشیم، به ولی نعمت یا خالق آن هم خواهیم اندیشید. نعمت، منعم میخواهد و اندیشیدن به نعمت، اندیشیدن به منعم را در پی دارد که موجب شناخت او و شکرگزاری به درگاه او به دلیل خلق نعمتهای بی شمار خواهد شد. شکر منعم همان طاعت است ولی اگر چنانکه از نعمت صرفنظر کنیم و در ذات حق فکر کنیم مرتکب گناه شدهایم. در روایات آمده است که: لا تفکروا فی ذات الله.
- چرا نباید به ذات حق یا خدا فکر کرد؟ چرا در منابع و متون دینی از اندیشیدن به ذات خداوند نهی کردهاند؟
چون به ذات راه نیست
- راه نباشد. آیا اگر به جایی یا چیزی راه نداشته باشیم، نباید به آن بیندیشیم؟
سؤال خوبی را طرح کردید. وقتی به ذات راه نیست، اندیشیدن به آن، به نتیجه نمیرسد.
جهت مشاهده ویدئوهای شرح کتاب گلشن راز توسط دکتر دینانی در برنامه معرفت اینجا بزنید
- سؤال قبلی در اینجا هم صادق است: اندیشیدن به نتیجه نرسد چه میشود؟ مگر قرار است همه اندیشهها به نتیجه برسد؟
به نتیجه نرسیدن اندیشه، مساوی با گمراهی است
- دلیلی ندارد که اندیشه بی نتیجه با گمراهی ملازم باشد.
چرا، اندیشه بی نتیجه گمراهی است و حداقل بی سود و بی فایده است. ببینید! وقتی می گوییم به ذات راه نیست یعنی ذات مبهم است و راه یافتن به آن از توان ما خارج است. خب، وقتی اندیشه و تفکر در ذات از توان ما خارج است، چگونه میتوانیم در آن بیندیشیم؟
اندیشیدن به ذات الهی از دو حال خارج نیست: یا به نتیجه نمیرسد و انسان را گمراه میکند و گمراهی خطر است، یا موجب خستگی و فرسودگی انسان میشود و موجب بر باد رفتن عمر در اندیشه به چیزی بی حاصل میشود که زیانی بزرگ است. اشکالی که درباره امکان اندیشیدن به ذات میکنید، وارد نیست.