منطق و معرفت در نظر غزالی
اطلاعات کتابشناختی «منطق و معرفت در نظر غزالی»
ناشر: انتشارات امیر کبیر
سال انتشار: ۱۳۷۰
تعداد صفحات: ۵۷۱
عنوان کتاب دکتر دینانی برای کسانی که غزالی را در تاریخ تفکر، به عنوان اندیشمندی اشعری و چهرهای ضد فلسفه میشناسند، اندکی شگفتآور است. دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در این اثر، ضمن تبیین جایگاه منطق و معرفت در نظر غزالی، پایگاه معرفتی او را در مقابل دیگر متفکران روشن ساخته است. وی در این کتاب کوشیده است انگیزههای غزالی را در باب مخالفت با فلسفه تبیین کند، چرا که غزالی خود «وحی» را اساس معرفت دانسته و منطق را نیز امری وحیانی میشمارد که ریشه در وحی دارد.
دکتر دینانی در این اثر، با مطالعه تمامی آثار غزالی، به نقد آراء او پرداخته، عدم هماهنگی سخن او را با اشاعره بیان کرده و در برخی موارد، ضمن بیان تناقضهای غزالی، آثار دیگران درباره وی را نیز نقد کرده است.
بخشی از مقدمه کتاب منطق و معرفت در نظر غزالی
ابوحامد محمد غزالی از جمله کسانی است که هم خود به کثرت تالیف و پرنویسی معروف است و هم دیگران درباره او سخنان بسیار گفته و نوشته اند. وی نه تنها در سراسر جهان اسلام طی قرن های متمادی مورد توجه اندیشمندان بوده، بلکه در دنیای غرب نیز نزد اهل نظر و اندیشه از شهرت و اعتبار برخوردار است. از جمله عواملی که در دنیای غرب بیشتر موجب شهرت غزالی شده، حالت شک و تردیدی است که در برهه ای از زمان برای وی پیش آمد و بطور شگفت انگیزی زندگی او را دگرگون ساخت.
این اندیشمند بزرگ درباره پیدایش این شک و پیامدهای آن به تفصیل سخن گفته و در کتاب المنقذ من الضلال، شرح این ماجرا را ترسیم کرده است. اشخاصی را می شناسیم که برای شک غزالی اهمیت بسیار قائل شده و شک دکارت –فیلسوف فرانسوی- را با آن قابل مقایسه دانسته اند. کسانی نیز بر این عقیده اند که شک دکارت، یک شک دستوری است که منشا پیدایش یک روش گشته و با شک غزالی که طبق گفته خود او بحسب حال تحقق پذیرفته نه برحسب مقال، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. اعم از اینکه بین این دو اندیشمند و شک آنان بتوان مقایسه به عمل آورد یا نه، ارباب نظر در اهمیت شک غزالی تردید نکرده و آثار مترتب بر آن را قابل مطالعه و بررسی دانسته اند.
عامل دیگری که موجب شهرت غزالی در جهان غرب شده، مخالفت های شدید و موضع آشتی ناپذیر وی در برابر فلاسفه است. او در ستیز و خصومت با فلاسفه از هیچ کوششی دریغ نکرده و برای بیرون راندن آنان از صحنه پیکار، حربه تکفیر را نیز به کار برده است. باید توجه داشت که مخالفت با فلاسفه و حکمای الهی بدانگونه که غزالی آن را مطرح کرده، در جهان مسیحیت طرفداران بسیار داشته است. تعدادی از صاحب نظران مسیحی در طول تاریخ قرون وسطی، با منطق و معرفت در نظر غزالی هماهنگ بوده و روش حکما را در تفسیر متون دینی و عقاید مذهبی به هیچ وجه نمی پذیرفته اند.
در قرون جدید نیز غزالی می توانا بخوبی مورد توجه اندیشمندانی غرب قرار گیرد؟ زیرا در دو سه قرن اخیر، بسیاری از متفکران آن دیار بشدت تحت تأثیر فیلسوف معروف آلمانی –ایمانوئل کانت- بوده و باب ما بعد الطبیعه را به روی عقل نظری برای همیشه مسدود دانسته اند. اگر غزالی سخنان حکما را در باب ما بعد الطبیعه نوعی تهافت و پریشان گویی می دانست ایمانوئل کانت باب مابعد الطبیعه را بر روی عقل نظری مسدود اعلام کرد و گفت:
- هر فن کاذب و هرگونه حکمت باطلی، سرانجام روزگارش بسر می رسد و در نهایت خود موجب فنای خود می شود و همان نقطه اوج ترقی آن آغاز انحطاط آن است.
او در نخستین صفحه از تمهیدات خود می گوید:
- قصد من آن است که همه کسانی را که مابعد الطبیعه را درخور تحقیق و اعتنا می دانند به این حقیقت ملتزم سازم که قطعا واجب است کار خویش را موقتا متوقف سازند و هر آنچه تاکنون شده، ناشده انگارند و مقدم بر هر امری ببینند که آیا اصولا ممکن است علمی چون مابعد الطبیعه وجود داشته باشد؟ اگر مابعد الطبیعه خود علم است، چرا مانند علوم دیگر قبول عام و دائم نیافته است و اگر علم نیست، چه شده است که همواره به صورت علم متظاهر بوده و ذهن آدمی را با امید هایی که هرگز نه قطع می گردد و نه بر آورده می شود، معطل ساخته است؟