اطلاعات کتابشناختی «فراز و فرود فکر فلسفی»
ناشر: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
قطع: رقعی
سال انتشار: ۱۳۹۵
تعداد صفحات: ۴۴۶
کسی که به فراز و فرودِ اندیشه در سخن، باور دارد، ناچار به «فراز و فرودِ فکرِ فلسفی» نیز اعتراف میکند. زیرا فلسفه در ذات و گوهر خود، جز اندیشیدن درباره مسائل اساسی و بنیادی مربوط به هستی، چیز دیگری نیست. «فلسفه» در واقع «فلسفیدن» است و «فلسفیدن» همان چیزی است که فعالیت فکر خوانده میشود. فلسفه بدون فلسفیدن، فلسفه نیست. چنان که فکر بدون فعالیت، در واقع فکر نیست. اندیشه همواره می اندیشد و اگر اندیشه نیاندیشد، اندیشه به شمار نمیآید.
این تنها فلسفه نیست که فراز و فرود دارد، بلکه هنر نیز در نوعی از فراز و فرود، تحقق پیدا میکند. کثرت جلوههای گوناگون هنر، از وحدت ناشی میشوند و همه آن جلوههای گوناگون، در نوعی وحدت معنی پیدا میکنند. اندیشیدن، معدنی است که هر اندازه لایههای درون آن کاویده شود، لایههای تازهتری به ظهور میرسند
فهرست کتاب فراز و فرود فکر فلسفی
- ذات و صفت، جوهر و عرض
- وجود ماهیت یا بود نبود
- باور و گمان یا یقین و شک
- نقش کلیات در عالم آگاهی و ادراک
- حکمت، موعظه و جدل
- آن و نقطه، اکنون و اینجا
- آن چیست؟ آیا هست؟ چرا هست؟
- بسیط چیست؟ مرکب کدام است؟
- تفاوت میان کلی و فرد منتشر
- ادراک حرکت، مستلزم حرکت در ادراک نیست
- در جستجوی آنم که اکنون نیستم
- فلسفه متاع بازاری نیست
بخشی از مقدمه کتاب فراز و فرود فکر فلسفی
سقراط حکیم بیش از هر چیز دیگر، روی این نکته اصرار می ورزید که «ای بشر! خودت را بشناس.» فیلسوف کسی است که در راه شناختن خود، تلاش و کوشش میکند. انسان به حکم این که خود را میاندیشد، هم اندیشنده است و هم مورد اندیشه قرار میگیرد. به همین دلیل، عینیت در او با نوعی غیریت، همراه است.
عقل بدون تعقل عقل نیست و عقل به عنوان تعقل و تفکر، نوعی فعالیت است و البته با فعالیت عقل، زندگی انسانی معنی پیدا میکند. فعالیت عقل بیش از هر چیز دیگر، در سخن ظاهر و آشکار میگردد. سخن از مقام و مرتبه عقل سرچشمه میگیرد و تا مرحله صوت نزول پیدا میکند و فرود میآید؛ ولی همان سخن که تنزل عقل است و از مقام خرد فرود آمده است، دوباره از طریق شنیده شدن صعود پیدا میکند و به فراز میرود. عقل از طریق گفتن و شنیدن، نزول و صعود پیدا میکند و با فراز و فرود فعالیت خود را آشکار می سازد.
کسی که به فراز و فرود اندیشه در سخن، باور دارد، ناچار به «فراز و فرود فکر فلسفی» نیز اعتراف میکند. زیرا فلسفه در ذات و گوهر خود، جز اندیشیدن درباره مسائل اساسی و بنیادی مربوط به هستی، چیز دیگری نیست. «فلسفه» در واقع «فلسفیدن» است و «فلسفیدن» همان چیزی است که فعالیت فکر خوانده میشود. فلسفه بدون فلسفیدن، فلسفه نیست. چنان که فکر بدون فعالیت، در واقع فکر نیست. اندیشه همواره می اندیشد و اگر اندیشه نیاندیشد، اندیشه به شمار نمیآید.
این تنها فلسفه نیست که فراز و فرود دارد، بلکه هنر نیز در نوعی از فراز و فرود، تحقق پیدا میکند. کثرت جلوههای گوناگون هنر، از وحدت ناشی میشوند و همه آن جلوههای گوناگون، در نوعی وحدت معنی پیدا میکنند. اندیشیدن، معدنی است که هر اندازه لایههای درون آن کاویده شود، لایههای تازه تری به ظهور می رسند. آنچه ما در اینجا به عنوان «فراز و فرود فکر فلسفی» مطرح میکنیم، در یکی از ابیات شاعر شیرین سخن به گونه ای زیبا مطرح شده است:
روان را با خرد در هم سرشتم از آن تخمی که حاصل بود کشتم
این شاعر حکیم، روان خود را با خرد خود، در هم می آمیزد و در اثر این آمیزش، میوه ای به دست میآید که حاصل همین آمیزش است. او تخم میوه به دست آمده را دوباره در زمین اندیشه کشت میکند و حاصل تازه به دست می آورد. این همان چیزی است که «فراز و فرود» خوانده میشود.