یادداشت‌های دکتر دینانی

خداوند هم فاعل و هم غایت است

برحسب قاعده عقلی آنچه برای واجب الوجود در نظر عقل ممتنع باشد، ناچار به نحو وجوب، وجود خواهد داشت. آن قاعده به این ترتیب است که گفته اند: «واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جمیع جهات است» مقتضای این قاعده، سلب هر گونه جهت امکانی از ساحت مقدس ذات و صفات خداوند متعال است. یعنی همان‌گونه که خداوند متعال در هستی خویش واجب الوجود است، در حیات، علم و اراده و سایر صفات کمالیه نیز واجب می‌باشد. خداوند هم فاعل و هم غایت است.

وجوب اراده در مورد حق تبارک و تعالی نه تنها با اختیار وی منافات ندارد؛ بلکه موجب شدت اختیار و تاکید در معنی آن نیز می‌باشد؛ زیرا منشا اراده و اختیار در مورد حق تبارک و تعالی چیزی جز ذات پاک وی نیست. به همین جهت است که برای فعل خداوند متعال هیچ گونه دلیل و برهانی جز ذات پاک وی وجود ندارد. دلیل فعل خداوند متعال، خود خداوند متعال است و برای فعل حق جز حق، برهانی نمی‌توان یافت.

وقتی سخن از فعل حق تبارک و تعالی به میان می‌آید، هر گونه پرسش و سوال به صورت چرا و چگونه، معنی خود را از دست می‌دهد؛ زیرا آنچه در این باب مورد پرسش قرار می‌گیرد خود، پاسخ است. و به این ترتیب فاصله بین پرسش و پاسخ در مورد افعال حق تبارک و تعالی از میان برداشته می‌شود. زیرا هیچ‌گونه دلیل یا برهانی نمی‌تواند فعل حق تبارک و تعالی را به چیز دیگری بیرون از ذات پاک وی باشد، توجیه یا تعلیل نماید.

در واقع باید گفت آنچه غیر ذات و صفات حق تبارک و تعالی باشد، می‌تواند با حق توجیه و تعلیل گردد. بنابراین باید گفت حق، میزان همه چیز است و هیچ چیز دیگر نمی‌تواند میزان حق قرار گیرد؛ چنانچه در قرآن کریم فرموده است: «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ» بنابراین حق تبارک و تعالی در مقام هستی خویش هم فاعل است و هم غایت، خود انجام می‌دهد و غرض وی از انجام فعل خود، چیز دیگری جز خودش نمی‌باشد. وقتی این مساله روشن می‌شود که خداوند هم فاعل و هم غایت است، این مساله نیز روشن می‌شود که حق تبارک تعالی هم اول است و هم آخر؛ زیرا از جهت اینکه فاعل فعل و مبدا عمل است، ناچار اول خواهد بود؛ و از جهت اینکه غایت فعل و غرض از عمل است، ناچار آخر خواهد بود.

جای هیچ‌گونه تردید نیست که مقصود از اول و آخر بودن وجود حق تبارک و تعالی، تنها تقدم و تاخر در مراتب زمان نیست؛ بلکه مقصود از اول و آخر بودن همانا تقدم و تاخر در سلسله طولیه علت و معلول و مراتب صعودی و نزولی موجودات است. چون مراتب طولیه موجودات مراحل تشکیکی آنها در دو قوس نزولی و صعودی تحقق می پذیرد؛ پایان سیر هر موجود بازگشت به آغاز آن است به این ترتیب می توان گفت وجود حق تبارک و تعالی هم ظاهر است و هم باطن. خود وی در این باب چنین فرموده است {هوالاول و الآخر والظاهر والباطن و هو بکلّ شیء علیم} بطون حق تبارک و تعالی در ظهور وی نهفته است؛ زیرا سر بطون چیزی جز شدت ظهور نیست. چه نیکو سروده شاعر پارسی گو آنجا که گفته است:

حجاب روی تو هم روی توست در همه حال          نهانی از همه عالم زبس که پیدایی

4.2/5 - (5 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا