آیا می توان گفت که دین یک راز است؟
چه نسبتی میان فلسفه و دین میتوان برقرار کرد؟
دین یک راه عقلی قلبی است ولی فلسفه صرفاً قلبی است. فلسفه منافاتی با دین ندارد. دین راز است ؛فلسفه، هم میتواند در راه دین قدم بزند و هم می تواند بر خلاف دین گام بردارد، در صورتی که انحراف پیدا کرده باشد. فلسفه و دین منافاتی با هم ندارند، یا حداقل من منافاتی نمیبینم. خیلیها منافات مب بینند، من با آنها موافق نیستم. من منافاتی نمیبینم. فلسفه هم در راه حقیقت وهم در راه کشف حقیقت است. دین هم برای کشف حقیقت است. پس هر دو در راه کشف حقیقت کوشش میکنند و هر دو محترمند، منتها کشش ادیان بیشتر بوده است.
انبیاء انسانهای برگزیده خداوند اند. با این حال، فیلسوفان هم در حدّ خودشان در راه کشف حقیقت کوشش میکنند و اجرشان مشکور است. از نظر ما فیلسوفان خیلی احترام دارند. مراد، فیلسوفان واقعی و فیلسوفانی است که کوشش میکنند. در مجموع کوشش برای درک حقیقت از نظر من، راه خداوند است. دین راه خداست. بنابراین فلاسفه ای که برای درک حقیقت کوشش میکنند، حتی اگر به نتیجه هم نرسند، در راه خداوند گام برمی دارند. انبیا این راه را سریعتر رفتهاند. آنها با عنایت حقّ تعالی خیلی سریع این مسیر را طیّ کردهاند. عنایت عامّ خداوند شامل همه میشود امّا خداوند به انبیاء عنایت ویژه داشته است.
آیا میتوان گفت که دین راز است ؟
بله مقداری از مطالب دین راز است. بعضی از مراتب دین، حتماً راز است. به عنوان مثال ذات حقّ تبارک و تعالی حتماً یک راز است، چون قابل وصول نیست. به ذات راهی وجود ندارد. عرفا این را «هجران ابدی» دانستهاند. هیچ کس به ذات، راه پیدا نمیکند. حتّی خاتمالانبیاء صلّی الله علیه و آله که میفرماید: لاأحصی ثنائا علیک. أنت کما أحصیت علی نفسک و میفرماید : ما عرفناک حقّ معرفتک.
ذات حقّ تبارک و تعالی رازی است که گشوده نشده است و گشوده نخواهد شد. مقام ذات قابل وصول نیست وهمان جایی است که منشأ حیرانی است. همین جاست که عرفا از هجران سخن میکنند، آن هم هجران ابدی.
چه نسبتی میان دین و عرفان وجود دارد؟
گوهر دین، عرفان است و قشر دین، شریعت است. از عرفان میتوان به عنوان گوهر و لبّ لباب دین یاد کرد که عبارتست از : معرفت خداوندی، قشر ظاهری دین، شریعت و لبّ لباب دیانت، عرفان است.
نظر شما درباره روز آمدی دین چیست؟ آیا دین نباید روزآمد شود؟
دین روزآمد هست. چون دین برای زندگی انسانها فرود آمده است، منتها باید تفسیر شود. تفسیر باید روزآمد شود. آن وقت ما هر حرفی که میزنیم، تفسیر است. قرآن بدون تفسیر ممکن نیست. حتّی کسانی که میگویند: قرآن قابل تفسیر نیست خود آنها هم تفسیر میکنند. بدون تفسیر نمیتوان هیچ کتابی خواند. شما هر کتابی را که بخوانید دارید آن را تفسیر میکنید. روز آمدی دین به این معناست که باید نسبت به مسائل روز، پاسخگو باشد و اگر نبود، معلوم میشود که مفسران دین کوتاهی کردهاند یا نتوانستهاند آن را فهم کنند.
عالیه….