خاطر جمع و خاطر پراکنده
خاطر جمع و خاطر پراکنده
تردیدی نیست که انسان به عنوان یک موحود اندیشمند در این عالم، دارای ابعادی است. اما در بین این ابعاد گوناگون، یک بُعد معنوی دارد. البته «معنویت» بُعد نیست و صرفا از باب تشبیه و مثال بیان می شود. زیرا «بُعد» از خواص جسم است. انسان امروز به دنبال خوشبختی است اما با فراموش کردن جنبه معنوی خود. خاطر جمع و خاطر پراکنده چیست؟
سرخوشی و سرخوردگی از خصلت های آدمی است. سرخوش بودن یعنی همان سرور و رسیدن به جنبه معنوی. هنگامی که جنبه معنوی و مرکزیت انسان فراموش شود و بخواهد که خود را در جنبه های دیگر پیدا کند، سرخوردگی پیش می آید. انسان سرخوشی را می خواهد ولی سرخورده می شود زیرا مرکزیت (که همان جنبه معنوی است) فراموش کرده است.
مرکز هستی انسان همان جنبه معنوی اوست. وقتی که انسان مرکز را فراموش می کند، پیرامون نیز پراکنده می شود. موج بلندی که در دریا بر می خیزد، از اعماق دریا منشا می گیرد. یعنی حرکت موج از اعماق دریا سرچشمه می گیرد. این موج از مرکز می گریزد و کناره دریا به «صخره» برخورد می کند. موج وقتی به یک صخره عظیم برخورد می کند، پراکنده می شود.
انسان هم همینطور است. وقتی از درون و مرکز خویش فاصله میگیرد، در پراکندگی فرو می رود. عده ای عمدا می خواهند فراموش کنند و برخی در اثر بی توجهی، درون خود را کنار می گذارند؛ سرخوردگی همان تفرقه است. و این همان معنی خاطر جمع و خاطر پراکنده است.
فقط دو تا مساله دارم
یکی اینکه آیا مرحوم علامه ابن رشد خونده بود یا استاد بزرگوار اول اول از همه است؟
دوم آیا نمیشود تنبلی آوری مدرنیسم را با جنبش جمعی و هیوی جبران کرد چرا که تنبل سازی مدرنیسم مساله ایست قطعی و غیر قابل انکار..
همین دوتا
متشکرم
استاد آیا میشود گفت حتی نماز را هم که با اذان خواندن شروع میشود تمرکز میاورد وخاطر جمع تر میشود؟