مسئله مشترک لفظی
بهترین راه برای اینکه افراد بشر بتوانند تفاهم داشته باشند و به درستی یکدیگر را بفهمند و در نتیجه زندگی اجتماعی آنها سامان یابد، زبان است. زبان نیز از واژه ها تشکیل می شود و لغت در آن نقش تعیین کننده دارد. «لغت» لفظی است که بر یک معنی معین دلالت دارد. البته امکان دارد که یک لفظ در یک نظام زبانی بر حسب قراین بر چند معنی مختلف و متفاوت نیز دلالت داشته باشد و اینگونه از الفاظ، همان الفاظی هستند که در اصطلاح «مشترک لفظی» خوانده می شوند.
کسانی در وجودِ لفظ مشترک تردید روا داشته و چنین می اندیشند که برای مشترک بودن یک لفظ، وجه عقلی وجود ندارد و دلیلی برای اثبات آن در دست نداریم. زیرا اگر به وضع الفاظ برای معنی باور داشته باشیم، وضع کننده همواره لفظی را برای دلالت بر یک معنی در نظر می گیرد و با کمبود لفظ و قحطی کلمات نیز روبرو نمی گردد.
به دیگر سخن: واضع در مقام وضع الفاظ برای معانی در تنگنای الفاظ و کلمات قرار نمی گیرد و به ملاحظه رعایت اقتصاد یک لفظ را برای چندین معنی وضع نمی کند بلکه به همان اندازه که معانی فراوان و گسترده است، دایره الفاظ و کلمات نیز گسترده است و به تعداد معانی می توان از تعداد الفاظ سخن به میان آورد.
مشترک لفظی و مشترک معنوی
البته یک لفظ که دارای یک معنی حقیقی است را می توان به طور مجاز در معانی دیگر نیز به کار برد؛ ولی استعمال یک لفظ در معنی حقیقی و مجازی، غیر از استعمال آن لفظ در چند معنی حقیقی است. استعمال یک لفظ در معنی حقیقی آن به وضع آن لفظ برای معنی حقیقی آن بستگی دارد. در حالی که به کار بردن لفظ در معانی مجازی آن به وضع، بستگی ندارد و به واسطه قراین حالی و مقالی، نه تنها مُجاز و مقبول شناخته می شود، بلکه نیکو و زیبا نیز به شمار می آید.
گروهی دیگر ضمن اینکه به وجود لفظ مشترک باور دارند بر این عقیده اند که در قرآن کریم مشترک لفظی وجود ندارد و یک لفظ برچند معنی مختلف و متفاوت دلالت نمی کند. این گروه نیز برای اثبات ادعای خود براهین و شواهدی دارند که ما در اینجا به بررسی آنها نمی پردازیم.
هرچه در این باب گفته شود، در این مساله نمی توان تردید روا داشت که الفاظ مشترک در بسیاری از زبان های جهان وجود دارد و مردم نیز با این الفاظ آشنایی دارند. کسانی که در انکار مشترک لفظی اصرار می ورزند، چشم خود را به روی واقعیت موجود می بندند. همان گونه که گفته شد، بیشتر کسانی که به انکار لفظ مشترک مبادرت می کنند، چنین می اندیشند که واضع لغت با کمبود الفاظ روبرو نیست و دلیلی در دست ندارد که یک لفظ را برای چندین معنی مختلف و متفاوت وضع کند.
اما کسانی که به وضع باور ندارند و از ارتباط طبیعی میان الفاظ و معانی سخن می گویند، دلیلی برای انکار مشترک لفظی در دست ندارند و نمی توانند آن را نامعقول و غیرموجّه به شمار آورند. زیرا ممکن است یک لفظ دارای خصوصیاتی باشد که از جهت طبیعی با چند معنی مختلف و متفاوت مناسبت پیدا کند.