یادداشت‌های دکتر دینانی

مرجع ضمیر «من» سرچشمه همه آگاهی‌ها

انسان تنها موجودی است که با هستی خود، نسبتی آگاهانه دارد و به همین جهت می‌تواند به طرح پرسش از هستی مبادرت نماید. پرسش از هستی را نباید با کسب معلومات و فراگیری دانش درباره موجودات، متحد و یگانه به شمار آورد؛ زیرا پرسش از هستی به مراتب فراتر از کسب معلومات درباره موجودات شناخته می‌شود. پرسشی هستی، هنگامی پیدا می‌شود که فهم هستی تحقق یابد؛ ولی فهم هستی جز از طریق آگاهی انسان نسبت به خویشتن خویش، به ظهور و بروز نمی‌رسد.

اکنون اگر به این مسئله توجه داشته باشیم که آگاهی انسان نسبت به خویشتن خویش در یک مفهوم خلاصه نمی‌شود و از طریق یک تصور نیز صورت نمی‌پذیرد، به این امر نیز آگاه خواهیم شد که: از طریق یک مفهوم انتزاعی عام و تهی نمی‌توانیم به حقیقت هستی دست یایبم. کسانی که با اندیشه‌های شهاب الدین سهروردی آشنایی دارند، به خوبی می‌دانند که این فیلسوف اشراقی، روی آگاهی انسان نسبت به خویشتن خویش تکیه کرده و معتقد است ادراک انسان نسبت به هویت و هستی شود از طریق مفاهیم و صورت‌های علمی تحقق نمی‌پذیرد.

او برای اثبات این مدعا سه برهان اقامه کرده است و چنین می‌اندیشد که آگاهی انسان نسبت به خویشتن خویش از طریق مفاهیم و صورت‌های علمی، محال و ممتنع شناخته می‌شود. ما اکنون و در اینجا به ذکر آن ادله و براهین نمی‌پردازیم، فقط یادآور می‌شویم که اگر آگاهی انسان نسبت به خویشتن خویش بن مایه و بنیاد هرگونه ادراک دیگر به شمار می‌آید، چگونه می‌توانیم از طریق ادراک‌های دیگر به درک و دریافت این بن مایه و بنیاد دست پیدا کنیم؟

مطالب مشابه

مادام که انسان نسبت به خویشتن خویش آگاهی نداشته باشد، به چیزهای دیگر نمی‌تواند آگاهی داشته باشد البته اگر به چیزهای دیگر آگاهی نداشته باشد و از آنچه بیرون از خویشتن خویش است نیز به طور مطلق بی خبر و ناآگاه باشد، هرگز نمی‌تواند از هستی خود سخن بگوید: به این ترتیب همانگونه که آگاهی و علم به غیر وابسته و مبتنی بر آگاهی نسبت به خویشتن خویش است، بدون علم و آگاهی به غیر نیز، نمی‌توان از آگاهی به خویشتن خویش به میان آورد. در اینجاست که مسئله معروف و مشکل «من» و جز «من» مطرح می‌گردد و از وابستگی «من» و غیر  «من» به یکدیگر سخن به میان می‌آید.

درباره این مسئله و چگونگی خروج و بیرون رفت، از وابستگی «من» و جز «من» به یکدیگر، سخن بسیار گفته شده که ما در اینجا به بررسی آن‌ها نمی‌پردازیم. کسانی برای بیرون رفتن از وابستگی «من» و جز «من» به یکدیگر -که نوعی دور باطل خوانده می‌شود- از جست زدن در میان این دور سخن به میان آورده‌اند. فیلسوف معروف آلمانی مارتین هایدگر به گونه‌ای دیگر این مسئله را مطرح کرده و روی اصل بنیادی دازاین که در زبان فارسی «وجود آنجا» خوانده می‌شود، تکیه کرده است. در نظر این فیلسوف تیز هوش، دازاین که به معنی وجود آنجا گرفته می‌شود، نوعی گشودگی ذاتی خویش است که در مقام فهم هستی، خود را بر امکان‌های خود فرا می‌افکند و به این ترتیب دازاین به گونه‌ای هست که همواره امکان خویش است و اگر آنجا نباشد، دازاین نیز نخواهد بود.

به عبارت دیگر می‌توان گفت: دازاین به عنوان طراح، همیشه چیزی بیش از آن است که هست. براساس آنچه این فیلسوف در این باب می‌گوید، دازاین بیش از آنکه جوهر باشد، نسبت است. شهاب الدین سهروردی وقتی از خویشتن خویش سخن می‌گوید، به مرجع ضمیر «من» اشاره دارد و معتقد است: مرجع ضمیر «من» از هرگونه مفهوم و تصور فراتر است و به هیچ وجه از طریق علم حصولی و دانش اکتسابی قابل درک و دریافت نیست؛ زیرا مرجع ضمیر «من» مشهد حضور است و تنها از راه ضمیر «من» مورد اشاره قرار می‌گیرد، درحالی که آنچه در مقولات تصوری و تصدیقی و علوم اکتسابی می‌گنجد، با ضمیر «او» یا «آن» مورد اشاره واقع می‌شود.

این مسئله نیز مسلم است که «او» یا «آن» با آنچه «من» خوانده می‌شود، تفاوت دارد. به این ترتیب، آنچه مرجع ضمیر «من» قرار می‌گیرد، همواره منفرد و یگانه است و هیچ چیز دیگری در حوزه حضورش راه نمی‌یابد. مرجع ضمیر «من» به حسب ذات و گوهر خویش، تشخص و یگانگی دارد و احتمال اشتراک با چیز دیگر در آن راه ندارد. در این مشهد که مرجع ضمیر «من» خوانده می‌شود، علاوه بر اینکه تشخّص و یگانگی صرف حاکم است، هرگونه جا به جا شدن و تبدیل نیز ممتنع و محال شناخته می‌شود. آنچه مورد اشاره «من» واقع می‌شود، نه جای چیز دیگری را می‌گیرد و نه چیزی دیگر می‌تواند در جای آن قرار گیرد.

سهروردی، نفس ناطقه انسان را إنیّت صرف دانسته است و إنیّت صرف به حکم صرف بودن عین تشخّص و یگانگی است. این تشخّص و یگانگی به هیچ وجه قابل شک و تردید نیست و اگر هر چیزی در جهان بتواند مورد شک و تردید واقع شود، مرجع ضمیر «من»  هرگز مورد تردید واقع نمی‌شود. سهروردی از چیزی به عنوان إنیّت صرف سخن می‌گوید که عین حضور و ظهور است و این همان چیزی است که خصلت ذاتی و لاینفک نور شناخته می‌شود. نور نیز چیزی است که به حسب ذات خود روشن و آشکار است و چیزهای دیگر را نیز روشن و آشکار می‌کند.

اکنون با توجه به اینکه در نظر سهروردی مرجع ضمیر «من» عین حضور و ظهور بوده و حضور و ظهور نیز از خصلت‌های ذاتی و لاینفک نور شناخته می‌شوند، مشکل مربوط به مسئله «من» و جز «من» به راه حل خود نزدیک می‌گردد؛ زیرا نور همواره در ارتباط با مستنیر معنی پیدا می‌کند و در جایی که چیزی روشن نمی‌شود، از روشنایی سخن به میان نمی‌آید. اگر مرجع ضمیر «من» حضور و روشنایی است، چیزی را نیز روشن می‌کند و البته معلوم است که آنچه به این روشنی و حضور روشن می‌گردد، غیر «من» خواهد بود. در نظر این فیلسوف اشراقی، دایره غیر «من» آنچنان وسیع و گسترده است که نه تنها همه مفاهیم و صورت‌های ذهنی را شامل می‌گردد، بلکه حتی مفهوم «من» نیز در همین دایره جای می‌گیرد.

همانگونه که یادآور شدیم، مرجع ضمیر «من» مشهد حضور است و در این مشهد، حتی مفهوم «من» نیز غیر «من» به شمار می‌آید. وقتی گفته می‌شود. مفاهیم و صورت‌های ذهنی، در مرجع ضمیر «من» که مشهد حضور است، غیر «من» شناخته می‌شوند، به این امر نیز اندیشیده می‌شود که آن اموری که این مفاهیم و صورت‌های ذهنی به آنها تعلق دارند نیز، غیر «من» خواهند بود.

توجه به این مسئله نشان می‌دهد که دو مرحله حضور و حصول، ضمن اینکه ارتباط و نسبت ناگسستنی دارند، غیر یکدیگر هستند و هرگز نباید آگاهی حضوری را در ردیف آگاهی حصولی قرار داد. آگاهی حضوری منشأ و سرچشمه همه انواع و اقسام علوم و معارف حصولی و اکتسابی است؛ اما کسی نمی‌تواند آن را به عنوان یکی از انواع آگاهی‌های به دست آمده مورد بهره برداری قرار دهد. مرجع ضمیر «من» سرچشمه همه آگاهی‌هاست؛ اما در دست کسی نیست و نمی‌توان آن را به کار برد. مرجع ضمیر «من» منشأ پیدایش همه تصورات است؛ اما خود به تصور در نمی‌آید. به همین جهت است که می‌توان گفت: مرجع ضمیر «من» که مقام حضور شناخته می‌شود، با هیچ یک از مفاهیم و تصورات قابل تعریف و تحدید نیست.

Rate this post

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

۵ دیدگاه

  1. با سلام و تبریک سال نو، باز هم خواستم بپرسم که این نوشته از کدام یک از آثار استاد گرفته شده است؟

  2. سلام دوست عزیز…
    ممنون از زحماتی که می کشید سوالاتی داشتم .. البته قبلا در یه متن دیگه سوالی کردم که هنوز جواب داده نشده و همچنان مشتاق جواب هستم …
    راستش به خوندن این متن یه کم گیج شدم و به صورت خلاصه سوال من این هستش که آیا منظور از مرجع ضمیر من همان فراحضور یا نهایت حضور هستش و درجه ای بالاتر از دازاین هایدگر …و آیا حضور خود می تونه درجه داشته باشه ؟ لطفا اگه میشه در این مورد توضیح بدید ؟ صمیمانه ار همه زحمتات شما نهایت سپاس رو دارم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا