زهد در آموزه های اسلام
معرفت ترک دنیا نیست. شما باید از طریق همین امور دنیا معرفت به دست بیاوری اینها ابزار ماست خیلی مسأله مهم است و زاهد کسی است که ترک دنیا میکند و می رود یک گوشه ای مینشینند اما حافظ اصلاً ترک دنیا را نمیپسندد و آموزههای اسلام هم ترک دنیا نیست میگوید دنیا را باید داشته باشی ولی از درون دنیا عبور کنی، یعنی با دنیا باید این راه را سیر کنی و الا ترک کردن و یک گوشه نشستن این خودش مغرور و زهدش میشود حالا از ترک دنیا چیزی به دست نمیآید
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست تا در میانه خواسته کردگار چیست
زاهد کوثر میخواهد و کوثر هم یعنی کثیر است خیلی می خواهد، و عمرش را به زهدش گذرانده و مغرور زهدش هم هست و منتظر کوثر کثیر است و حافظ هم همون باده ی خودش را میخواهد که همیشه در حال سلوک است و همیشه از اون جام محبت و معرفت می نوشد تا آخر کار معلوم میشود که کی راهش درست است
اگر خدا زهد از شما می خواست برای چه این نعمت ها را خلق کرده بود؟ و اگر همه ی آدم های دنیا ترک دنیا می کردند اینکه دنیا لغو میشد، و خدا نعمت های دنیا را برای شما خلق کرده یعنی از نعم دنیا استفاده کنید.
اصلاً راه انبیا این نبوده که همه یک گوشه بیفتند و ترک دنیا کنند، تعلیمات اسلام هم این نبوده بنابراین حافظ هوشیارانه حرف می زند و میگوید راه ما راه استفاده از دنیاست به اندازه ی لازم و عبور از این عالم یعنی این معبر ماست، مرکب ماست ما باید از اینجا عبور کنیم و به اندازه ی لازم استفاده کنیم و به معرفت راه یابیم دست یابیم ترک دنیا که معرفت به دست نمیآید و کوهی از خودپرستی و غرور جلویمان سبز میشود که ما نمیتوانیم از این کوه عبور کنیم.
یا رب این زاهد خودبین که به جز عیب ندید دود آهیش در آینه ادراک انداخت
به جز عیب ندید یعنی همیشه عیب می بیند و عیب جویی می کند و خودش گرفته اون گوشه نشسته و می گوید من خوبم و همه بدند و این بزرگ ترین کوه غرور است، ببینید وقتی که آه بکشد جلوی آینه، آینه دیگر نشان نمی دهد و مکدر می شود، می گوید این وقتی که یک گوشه نشسته و همه چیز را بد میداند و خودش را خوب میداند، این ادراک اش مکدر می شود یعنی ادراک اش هم ادراک صحیحی نیست همین است که حافظ بد زهد است.