یادداشت‌های دکتر دینانی

اتحاد عاقل و معقول

قاعده اتحاد عاقل و معقول از قدیم الایام مطرح بوده و گفته می‌شود که فرفوریوس درباره آن به تفصیل سخن گفته است. این قاعده در میان حکمای اسلامی نیز مورد توجه واقع شده ولی ابن سینا آن را مردود شمرده است، کسانی مانند صدرالمتألهین شیرازی و هم مسلکان او به اتحاد عاقل و معقول سخت معتقد بوده و برای اثبات آن برهان اقامه کرده‌اند. صدرالمتألهین برای اثبات این مسئله به برهان تضایف تمسک کرده است و در تقریر این برهان روی چند اصل اساسی تکیه کرده است اصولی که در تقریر این برهان نقش ایفا می‌کنند به ترتیب عبارتند از:

  1. صورت‌های فعلیه که همواره فعلیت اشیاء را تشکیل می‌دهند بر دو گونه‌اند یکی صورت فعلیه‌ای که قائم بماده و مکان است دوم صورت فعلیه‌ای که از ماده و مدت و مکان و سایر لوازم آن مجرد است. صورت فعلیه‌ای که قائم به ماده و لوازم آن است هرگز معقول بالذات واقع نمی‌شود و اگر آن را معقول بنامند معقول بالعرض خواهد بود. ولی صورت فعلیه‌ای که مجرد از ماده و لوازم آن است همیشه معقول بالذات است. به این ترتیب معقول همواره بر دو گونه است یکی معقول بالذات که عبارت است از صورت عقلیه مجرد که قائم بذهن است دوم معقول بالعرض که عبارت است از صورت عینی شیئی در خارج که قائم بماده است.
  2. حکما در این مسئله اتفاق نظر دارند که وجود معقول همیشه برای عاقل است یعنی وجود نفسی صورت معقول چیزی جز وجود صورت معقول برای عاقل نیست. به عبارت دیگر صورت معقول بالفعل وجودش فی نفسه و وجودش برای عاقل یک چیز است و هیچگونه تفاوتی در میان نیست.
  3. صورت معقوله ای که مجرد از ماده و قائم بذهن باشد همیشه معقول بالفعل است اعم از اینکه خارج از ذات خویش عاقلی داشته باشد یا نداشته باشد بطوریکه حکم معقولیت برای معقول بالفعل بهیچوجه قابل انفکاک نیست زیرا حیثیت ذاتش حیثیت معقولیت است و جز معقولیت عنوان دیگری بر آن صدق نمی‌کند. حکم معقولیت برای معقول بالذات مانند متحرک بودن برای جسم نیست زیرا درباره متحرک بودن جسم هرگاه از وجود محرک صرفنظر نماییم عنوان متحرک بودن از جسم سلب می‌شود ولی عنوان جسم بودن همچنان بحال خود باقی می‌ماند در حالیکه در باب معقول بالفعل هرگاه از عنوان معقولیت صرفنظر نماییم چیز دیگری باقی نمی‌ماند.

بنابراین معقول بالفعل حیثیت ذاتش معقولیت است و جز معقول بودن حیثیت دیگری را دارا نمی‌باشد. بهمین جهت معقول بالفعل همیشه معقول بالذات است. با توجه به آنچه در اینجا ذکر شد کیفیت استدلال صدرالمتألهین ببرهان تضایف در مورد مسئله اتحاد عاقل و معقول معلوم می‌گردد، زیرا چیزی که در مقام ذات (و با قطع نظر از هرگونه چیزی که باذات آن بیگانه است) معقول بالفعل باشد بحکم قانون تضایف، عاقل بالفعل نیز خواهد بود. چون در باب اضافه این مسئله پذیرفته شده است که دو امر متضایف با یکدیگر در وجود متکافیء خواهند بود اگر یکی از آن دو بالقوه است دیگری نیز بالقوه خواهد بود و اگر بالفعل است دیگری نیز بالفعل خواهد بود.

معقول بالفعل

نتیجه‌ای که از مقدمات گذشته بدست می‌آید این است که معقول بالفعل که در مقام ذات با قطع نظر از هرگونه غیری معقول است عاقل بالفعل خویش نیز هست و به این ترتیب قاعده اتحاد عاقل و معقول صورت تحقق پیدا می‌کند در اینجا ممکن است گفته شود آنچه در کلام صدرالمتألهین آمده و معقول با قطع نظر از هرگونه غیر، باز هم معقول شناخته شده خالی از اشکال نیست زیرا اگر از طریق تضایف برای اتحاد عاقل و معقول استدلال کنیم مفاد آن این است که معقول همواره در مقام مقایسه با عاقل خود، معقول است و چون معقول همیشه با عاقل رابطه تضایف دارد تعقل یکی از آنها بدون دیگری امکان پذیر نیست و در اینصورت چگونه می‌توان ادعا کرد که معقول بالفعل صرفنظر از هر گونه غیر معقول است؟

حکیم سبزواری از جمله کسانی است که این اشکال را مطرح کرده و سپس به آن پاسخ داده است او می‌گوید: وقتی از معقول بالفعل سخن می گوییم مقصود وجود و حقیقت صورت معقول است که مبدأ انتزاع عنوان معقولیت است. به این ترتیب واقعیت عینی یک شیئی از جمله حقایق مستقل و غیر اضافی است که در ذهن، مفهوم اضافی بر آن انطباق پیدا می‌کند این سخن در باب علت و معلول نیز صادق است زیرا دو مفهوم علیت و معلولیت با یکدیگر متضایف اند و بحکم قانون تضایف دو امر متضایف باید از هر جهت با یکدیگر متکافیء باشند در حالیکه به اتفاق حکما علت همیشه بر معلول مقدم است. به این ترتیب وقتی می گوییم علت بر معلول مقدم است وجود علت را اراده می‌کنیم در حالیکه مفهوم علیت و معلولیت در ذهن متضایف و متکافئی شناخته می‌شوند.

طریق دیگری که برای اثبات اتحاد عاقل و معقول وجود دارد این است که گفته می‌شود: هر آنچه عاقل باشد معقول نیز خواهد بود زیرا هرگاه یک شیئی، شیئی دیگر را تعقل کند، تعقل دیگری نیز بوقوع می‌پیوندد و آن عبارت است از این که شیئی عاقل تعقل، خود را نسبت به شیئی معقول تعقل می‌نماید زیرا تعقل شیئی عاقل نسبت به شیئی معقول عبارت است از حصول صورت معقوله نزد عاقل و این حصول که خود نزد عاقل حاصل است هرگز از نظر عاقل پنهان نمی‌ماند. بنابراین شیئی عاقل همواره تعقل خود را نسبت به شیئی معقول تعقل می‌نماید و به روشنی معلوم است که تعقل عاقل چیز دیگری جز خود عاقل نیست. به این ترتیب می‌توان ادعا کرد که هر آنچه عاقل باشد معقول نیز خواهد بود.

Rate this post

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

۲ دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا