کسی که گذشته ندارد، ایده ندارد
کسی که گذشته ندارد ایده ندارد
کسی که گذشته ندارد، آینده هم ندارد. کسی آینده دارد که گذشته دارد. ما فکر میکنیم که گذشته در قفای ماست، پشت سر ماست، اما اگر نیک بنگری گذشته در قفای ما نیست بلکه پیشاپیش ما حرکت میکند. گذشته است که راه آینده را روشن میکند. کسی که گذشته ندارد ایده ندارد. کسی که گذشته ندارد، آرمان ندارد.
توجه بفرمایید این واژههایی که من به کار میبرم، آرمان و ایده از خصایص انسان است. تنها انسان است که ایده دارد و آرمان دارد. حیوانات آرمان ندارند، غریزه دارند براساس غریزه کار میکنند. آرمان، آینده نگری ندارد. ایده هم ندارند. مساله دیگر، مساله هستی و راستی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
کسی که گذشته ندارد ایده ندارد. پس شناختن گذشته بسیار مهم است و باید تلاش کرد و گذشته را شناخت. تاریخ را باید شناخت با آگاهی و گذشته شناسی. اگر انسان این مطالبی را که گفتم نشناسد، مشخص نیست که عالم او چه عالمی است. این روزها در دنیای غرب درخصوص عوالم دیگر صحبت میکنند که ممکن است در این دنیا، عالمهای دیگری وجود داشته باشد. بحث آنها در مورد آخرت نبوده است. عالم کامل بدون انسان کامل نمیشود. عالم هر کسی براساس تفکر اوست. عالم وقتی عالم است که انسان عاقل و کامل داشته و همچنین گذشته و آینده هم داشته باشد. عالم وقتی درست میشود که گذشته و آیندهاش را ما بدانیم. عالم فقط در آینده نیست. این مطلب را گفتم که فردوسی میخواهد گذشته ما را بشناسد.
شاهنامه کتاب زنده تاریخ؛ بدون شاهنامه، گذشته، رنگی برای ایران نداشت
کتاب شاهنامه ترکیبی از اسطوره، حماسه، پهلوانی معنوی و تاریخ بوده که فردوسی در هم آمیخته و حماسهای جاودانه ساخته است. برخی از ملتها همچون ایران، حماسه دارند. اما هیچ ملتی حماسهای بزرگ که فردوسی برای ما ساخته، شاید نداشته باشند. در حال حاضر ملتهای اروپایی ادبیات ۲۰۰ سال پیش خود را به درستی متوجه نمیشوند. ولی کتاب فردوسی را که برای هزارسال پیش بوده به هر بچهایی که بدهیم متوجه میشود، در واقع هر کسی که شاهنامه را بخواند متوجه شده، چون ما به زبان فردوسی صحبت میکنیم.
فرهنگ در زبان ظهور پیدا میکند، فردوسی از فرهنگ و از ملت ایران که از اقوام تشکیل شده صحبت میکند. منتها هر فرهنگی در زبان ظهور میکند. فرهنگ عمیق ایرانی ۱۴۰۰ سالش اسلام است. فردوسی با آن زبانی که فرهنگ این ملت کهن بوده در زبان فارسی متجلی شده است. حماسه آن بیان این فرهنگ عمیق راستین بوده که صدق، فتوت و انسانیت در آن هست. حمایت از یک فرهنگ، حمایت از نژاد نیست و نژاد پرستی یک امر نامعقول است، از نظر عقلی مردود بوده و اسلام نژادپرستی را محکوم کرده است. اگر چه با کمال تأسف با آن شدتی که اسلام شریف نژادپرستی را محکوم کرد، دو حکومت امویان و عباسیان براساس نژادپرستی بنا شدند.
بیان فردوسی، بیان انسانیت است، وقتی فردوسی از فرهنگ ایران صحبت میکند، در واقع او از فرهنگ انسانی سخن میگوید. در زمان خود فردوسی بعضی از جاهلان تصور میکردند که او نژادپرست است و برای او نماز میت نخواندند، آنها متوجه نبودند چون فردوسی نژادپرست نبود. فردوسی از انسانیت، عدل و داد فرهنگ انسانی، توحید و راستی سخن گفت؛ فردوسی اسلام را به درستی درک کرد.
به نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه
«به نام خدا» یعنی «بسمالله الرحمن الرحیم». کلمه «نام» مهم است و در گذشته نیز در مورد «اسم» یا «نام» صحبت کردیم. به نامش خرد را به دل راه داد یعنی خرد، این رمز را کشف میکند.
بررسی اشعار شاهنامه در برنامه معرفت توسط دکتر دینانی