میل به شناختن و شناخته شدن
پیچیدگی های خودشناسی
درباره اینکه فصل مقوم انسان چیست و وجه ممتاز بودن او از سایر موجودات جهان هستی کدام است، سخن بسیار گفته شده است. هر چه در این باب گفته شود در یک واقعیت نمی توان تردید داشت و آن این است که توان شناختن اشیاء و ایجاد ارتباط با آنها از ویژگیهای انسان است و کمال او نیز به همین امر بستگی دارد. اکنون اگر میل به معرفت و شوق شناختن اشیاء از ویژگیهای انسان به شمار می آید، باید به این حقیقت نیز اعتراف کنیم که خودشناسی و آگاهی به خویشتن نیز از موارد شوق انگیز و پر جاذبه شناخته می شود. در واقع میل به شناختن و شناخته شدن یک میل درونی و اولی است. انسان موجودی است که خودش برای خودش موضوعی جذاب و اسرارآمیز بوده و همواره به تعارضها و محدودیتهای خود واقف است.
همین آگاهی به محدودیت ها و تعارض هاست که بسیاری از اوقات موجب رنجیده خاطر شدن او نیز می گردد و در اینجا می توانیم ادعا کنیم که انسان به همان اندازه که دوست دارد همه امور اشیاء را بشناسد ، دوست دارد که مورد شناسایی خود و دیگران نیز واقع شود. به این ترتیب شناختن و شناخته شدن دارای اهمیت بسیاری بوده و انسان نه تنها از طریق شناختن اشیاء و امور به نوعی خرسندی دست می یابد، بلکه از طریق شناخته شدن نیز می تواند به نوعی آرامش خاطر نائل گردد. بنابراین می توان گفت همان گونه که میل و اشتیاق به شناختن از ویژگیهای انسان شناخته شده است ، علاقه و اشتیاق به شناخته شدن نیز از شئون انسان به شمار می آید.
البته باید به این نکته توجه داشت که آدمی مظهر کامل خداوند بوده و تنها کسی است که می تواند عهده دار منصب خلافت الهی در این عالم شناخته شود و این همان چیزی است که اشتیاق به شناختن را در وجود انسان توجیه و تفسیر می کند .کسانی که با معارف اسلامی آشنایی دارند به خوبی می دانند که خداوند تبارک و تعالی علاوه بر اینکه به همه امور عالم آگاه است حبّ به شناخته شدن خود را نیز ابراز داشته است . حدیث قدسی معروف بر این معنی دلالت دارد و در آن آمده است : «کنت کنزا مخفیا فأحببت أن اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف»
ممکن است کسانی در سند این حدیث قدسی و معتبر بودن آن تردید داشته باشند ، ولی بسیاری از بزرگان اهل معرفت از طریق مکاشفه اعتبار آن را تایید کرده وآن را در آثار خود منعکس ساخته اند. علاوه بر آنچه ذکر شد معنی و مضمون این حدیث قدسی از برخی آیات شریفه قرآن کریم نیز مستفاد می گردد و از این طریق بر اعتبار آن افزوده می شود. البته معنی و مضمونی که در این حدیث قدسی آمده در کتب عهد عتیق و عهد جدید نیز به صورت دیگری مطرح گشته است. در این کتب مقدس آمده است که خداوند انسان را به صورت خود آفرید.
جای هیچ گونه تردید نیست که کلمه «صورت» در اینجا به معنی شکل ظاهری نیست، زیرا خداوند از هر گونه شکل به معنای ظاهری آن منزّه و مبرّاست. بنابراین کلمه صورت در اینجا جنبه معنوی داشته و بر علم آگاهی دلالت می نماید. همان گونه که قبلا یادآور شدیم در حقیقت علم و آگاهی به همان اندازه که شناختن اشیاء و امور مطرح می شود از شناخته شدن نیز می توان سخن به میان آورد. جای هیچ گونه تردید نیست که خداوند همه امور و حقایق را از ازل تا ابد می شناسد، ولی در این مساله نیز نمی توان تردید داشت که که او دوست دارد از طریق آفریدگان خود شناخته شود.
چگونه آنچنان که هستی، مردم تو را بشناسند؟
البته این مساله که خداوند تبارک و تعالی چگونه و تا چه اندازه ممکن است از طریق آفریدگان خود شناخته شود مورد بحث و گفت و گوی زیادی قرار گرفته است . ما اکنون به این بحث نمی پردازیم و آن را به جای دیگر و فرصت دیگر موکول می کنیم، آنچه در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد این است که انسان به همان اندازه که اشتیاق دارد حقایق امور و دیگران را بشناسد، دوست دارد دیگران نیز او را بشناسند. البته مشکلات و پیچیدگی هایی در باب شناخته شدن انسان از ناحیه غیر وجود دارد به هیچ وجه کمتر از مشکلات و پیچیدگی های مساله معرفت و کیفیت تحصیل علم به غیر خود نیست. در اینجا ممکن است گفته شود وقتی یک شخص آنچه را که درباره خود میداند به درستی برای دیگران بیان کند مردم نیز به آسانی او را به همان گونه که هست می شناسند، ولی مشکل اساسی این است که مردم، چگونه می توانند بفهمند که او راست می گوید و آنچه درباره خود ابراز می دارد بر اساس نوعی گزافه گویی استوار نشده است؟