عرفان اسلامی و منطق فکری غرب

سوال و جواب هر دو مهم هستند اما سوال اصیل است. تا سوال نباشد، جواب هم نیست، از این جهت که جواب فرع سوال است. جواب بدون سوال اصلا جواب نیست. ذات فلسفه سوال است و فلسفه از سوال زاییده می شود. در واقع می توان گفت که سوال، مادر فلسفه و مادر تفکر است. ذات فلسفه همان سوال و تفحص در هستی است و این جستجو برای کشف حقیقت انجام می گیرد. در جوامعی فضا برای فلسفه بازتر و راحت تر بود، به همین دلیل فلسفه گسترش بیشتری پیدا کرد. کمی جلوتر درباره عرفان اسلامی و منطق فکری غرب بیشتر پرداخته خواهد شد.

عرفان اسلامی و منطق فکری غرب با یکدیگر ناسازگار نیستند زیرا عرفان ما عصاره تفکر است.

فلسفه اسلامی و فلسفه غرب

فلسفه هایی که با عنوان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، گفته می شود و مرزبندی می شود، غلط است. فلسفه اسلامی نیز مثل فلسفه های دیگر است. فلسفه یونان نیز فلسفه است و اصلا فلسفه غرب ادامه فلسفه یونان است. فلسفه اسلامی نیز به دنبال فلسفه یونان حرکت کرده است. از این حیث، فرقی میان فلسفه غرب و فلسفه اسلامی وجود ندارد. تمام سعی فلسفه غرب این است که فلسفه یونان، تفسیر شود. فلسفه غرب هنوز از فلسفه یونان عبور نکرده است. همه فلسفه ها و نحله های جدید، همگی به فلسفه یونان بر می گردد که خیلی از آنها قبل از سقراط بوده است.

مطالب مشابه

فلسفه های جدید، هر کدام زاویه ای از یک فکر را می گیرند، باز می کنند، بسط می دهند و فلسفه ای را به وجود می آورند. عین این کار را فیلسوفان اسلامی نیز انجام داده اند. با این تفاوت که در چند سال اخیر، رابطه شان با دنیا قطع بوده است و در درون خودشان حرف زده اند و این یک نقص است. فیلسوفان اسلامی چون نمی توانستند به صورت گسترده وارد مباحث بشوند، بنابراین مقداری محدود مانده اند ولی در غرب، راه باز بوده و توانسته اند مسائل بیشتری را مطرح کنند، ولی ذکر این نکته نیز ضروری است که: فلسفه، فلسفه است.

عرفان اسلامی و منطق فکری غرب

عرفان خانقاهی با منطق و فلسفه غرب سازگار نیست ولی عرفانی که من می گویم و آن را عصاره تفکر می دانم، می تواند بسیار سازگار باشد، مثل عرفان مولوی و عطار. هریک از ابیات مولانا این قابلیت را دارد که اساس یک فلسفه باشد و فلسفه ای از آن استخراج شود. ما از هر بیت از شعرهای مولانا می توانیم یک نحله فلسفی دربیاوریم. همچنین است برخی ابیات عطار. این امکان وجود دارد. عرفان اسلامی با افکار نو ناسازگار نیست اما عرفان خانقاهی و درویشی، نه… چنین چیزی نمی توان گفت.

عرفان نظری ابن عربی نیز این حالت را دارد که هر جمله ای از آن، فلسفه ای را حمل می کند و نیز عین القضات که هر طرح آن قابلیت دارد نحله ای فلسفی از آن استخراج شود که به اجمال گفته اند و رفته اند. در واقع، عرفان اسلامی، نقطه اوج فلسفه است. عرفان نظری نیز اوج فلسفه را نشان می دهد.

1/5 - (1 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا