پژواک اندیشههای فخررازی و سهروردی در آثار ابنکمونه
نام مقاله: پژواک اندیشههای فخررازی و سهروردی در آثار ابنکمونه
نویسنده: دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
ابنکمونه به گونهای روشن و آشکار از اندیشههای فخرالدین رازی بهره گرفته و بر برخی از آثار سهروردی نیز شرح و تعلیقه نوشته است.نوشتن شرح و تعلیقه بر یک اثر علمی یا فلسفی بدون نوعی آشنایی با اندیشههای صاحب آن اثر به هیچ وجه امکانپذیر نیست. وقتی گفته میشود که ابنکمونه با اندیشههای این دو اندیشمند و فیلسوف مسلمان آشنایی کامل داشته، منظور این نیست که از اندیشههای فلاسفه و متکلمان دیگر آگاهی نداشته است بلکه مقصود این است، که اثر پذیری او از آثار دیگر اندیشمندان مسلمان بارز و آشکار است.
کسانی که با تاریخ تفکر و فلسفه اسلامی آشنایی دارند به خوبی میدانند که فخرالدین رازی و شهابالدین سهروردی هم عصر و همدرس بودهاند و در شهر مراغه از محضر یک استاد بهره بردهاند ولی از شگفتیهای روزگار یکی نیز این است که این دو اندیشمند همدرس که در یک مدرسه و از محضر یک استاد درس آموختند، بنا به یک سلسله از مناسبتها و استعدادهای ذاتی که در هریک از آنها وجود داشت از یکدیگر فاصله گرفتند و از دو موضع کاملا مختلف و متفاوت سخن گفتند.
فاصله و جدایی این دو اندیشمند از یکدیگر آنچنان ژرف است که نزدیکشدن و به هم پیوستن آنها با یکدیگر بسیار بعید و دور از ذهن مینماید. اما شگفتی دیگری که به وقوع پیوست این است که در وجود ابنکمونه این فاصله و جدایی از میان برداشته شده و او توانسته است به همان اندازه که به اندیشههای شهابالدین سهروردی نزدیک میشود با فضای فکری فخرالدین رازی نیز انس و الفت پیدا کند.
نزدیک شدن یکسان و یکنواخت ابنکمونه به این دو اندیشمند، اگرچه از یک جهت نوعی توانایی و هنر به شمار میآید ولی از جهت دیگر میتواند نوعی نابسامانی در موضعگیریهای فکری نیز شناخته شود.
این نابسامانی در موضعگیری فکری به روشنی در آثار گوناگون ابنکمونه قابل مشاهده و درک است. او در کتاب الجدید فی الحکمه و سایر آثار فلسفی خود سخنهای بدیع میگوید و طرحهای تازه درمیافکند اما در برخی از آثار دیگر خود مانند تنقیح الأبحاث للملل الثلاث در فضای فکری تیره و مهآلود قدم میگذارد و در برخی موارد نه تنها سخن ناصواب میگوید بلکه از موازین برهانی و آیین خردمندی نیز دور میگردد.او به رغم کوششهای فراوانی که در جهت باز بودن به روی غیر،و تحمل شنیدن سخن مخالف به عمل میآورد،هرگز نتوانسته است از قید و بند تعصب رها و آزاد گردد.
موضعگیریهای نابسامان و دور از انصاف ابنکمونه در کتاب تنقیح الأبحاث للملل الثلاث نه تنها توده مردم را آزرده خاطر ساخت و موجب گشت که به قصد جان او شورش کنند و محکوم شدنش را از مقامات صلاحیتدار درخواست نمایند بلکه شماری از اندیشمندان را بر آن داشت که دست به قلم گیرند و بر این کتاب ردّیه بنویسند.آنچه تاکنون در ردّ کتاب ابنکمونه نوشته شده چهار کتاب است که به ترتیب عبارتاند از:
- الدّر المنضود فی الردّ علی فیلسوف الیهود ۶۵۱-۶۹۴٫نویسنده این کتاب مظفر الدین احمد بن علی بن تغلب بن ابو الضیا بن الساعاتی است که در مدرسه المستنصریه بغداد استاد بوده و کتابهای دیگری نیز به رشته نگارش درآورده است.حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون ازاین کتاب نام برده و ابن الرافعی نیز در کتاب منتخب المختار خود آن را ذکر کرده است.
- نهوض حثیث النهود الی خوض خبیث الیهود.گفته میشود نویسنده این کتاب سریجه زبن الدین محمد ملطی شافعی است که در سال ۷۸۸ هجری وفات کرده است.نام این کتاب نیز در کتاب کشف الظنون آمده و به عنوان ردّ بر کتاب ابنکمونه مطرح شده است.
- اثبات النبوه.این کتاب نوشته کوچکی است که در این باب به رشته نگارش درآمده و استاد تنجی در مجموعه مخطوطات کتابخانه سلمانیه به آن اشاره کرده است.
- حواشی ابن المحرومه.نویسنده در این حواشی علاوه بر اینکه از مسیحیت دفاع کرده به انتقاد تند از آیین یهود نیز پرداخته است و روی تحریف شدن تورات اصرار میورزد. برای این حواشی نام ویژهای تعیین نشده و به طور رسمی از یک عنوان خاص برخوردار نیست.