اخلاق منهای عقل و دین یعنی بی اخلاقی
عدهای از طرفداران اخلاق منهای عقل و دین می گویند که اخلاقیات ما را بس است و نیازی به دین نداریم. این جماعت ادعا دارند، بیش از اینکه به دین پناه ببرند به اخلاق پناه میبرند و اخلاق کافی است. اگر انسانها همگی اخلاقی بودند، آنگاه به چیز دیگری نیاز نبود. ظاهر این حرفها میتواند عدهای را تحت تأثیر قرار دهد و برای آنها پرجاذبه نیز باشد.
سوالی که مطرح میشود این است که: آیا در اخلاق ممکن هست که انحراف باشد؟ به عبارت دیگر انحرافات اخلاقی داریم یا خیر؟ فراوان. درستی و نادرستی اخلاق را چگونه میتوان فهمید؟ اینکه این فعل اخلاقی درست است یا خیر، آیا با خود اخلاق فهمیده میشود یا با چیز دیگری؟ چه چیزی میگوید که این اخلاق درست است و اخلاق دیگر نادرست است؟
اگر ما به عقل رجوع نکنیم و به صرف اخلاق بسنده کنیم، اخلاق نمیتواند درستی یا نادرستی خود را به ما بگوید. چه بسا برخی اخلاقیاتی دارند که اصلاً خلق و خو است و فکر میکند اخلاق است و با عنوان اخلاق عمل میکند، اما نادرست است. نادرستی این اخلاق و درستی اخلاق را چه کسی میفهمد؟
عدهای از طرفداران اخلاق منهای عقل و دین می گویند که اخلاقیات ما را بس است و نیازی به دین نداریم. آیا در اخلاق ممکن هست که انحراف باشد؟ به عبارت دیگر انحرافات اخلاقی داریم یا خیر؟
برای فهمیدن درستی و نادرستی رویه اخلاقی باید به عقل مراجعه کرد. اگر کسی ادعای اخلاقی گری کند اما به عقل و فهم مراجعه نکند، احتمال اشتباه در اخلاق اش بسیار زیاد است. اخلاق را هم باید در پرتو تفکر و عقلانیت تصحیح کنیم. پس ما به تفکر و عقلانیت نیازمندیم.
البته در اینجا ممکن است اشکالی شود که: در تفکر هم اشتباه هست. اگر در اخلاق، گاهی اشتباه رخ میدهد، در تفکر و تعقل هم اشتباه هست. بله در تعقل هم ممکن است انسان دچار اشتباه شود بلکه فراوان هم این اتفاق می افتد اما اشتباه تفکر، با تفکر برطرف میشود. یک خصلت در انسان هست که کمتر به آن توجه شده است.
عظیمترین خصلت انسان و خصلتی اگر به آن بی توجه باشد، خطراتی زیادی دارد این است که: هر انسان در عین دانایی و هر چه داناتر هم باشد، اما اگر همان انسان پروفسور و دانا لحظهای به خود بیاندیشد، خواهد فهمید که دانایی او در محاصره نادانیهاست.