ابداء یا ابتدا
چکیده مقاله ابداء یا ابتدا
آیا هرچه خود دارای ابتداء است میتواند منشأ ابتداء برای غیرخود واقع شود؟ مبادی عالیه و علل متوسّطه چه نقشی در هستی ایفاء می کنند؟ تفاوت ابداء با ابتداء و خلق لامِنْ شیء با خلق مِنْ لاشیء چیست؟ آیا اعیان ثابته و صور علمیّه مغایر با تفرّد و توحّد ازلی خداوند است؟ آیا عقل -صادر اوّل- همان کلّ اشیاء است؟ اینها برخی از مسائلی است که در مقاله ابداء یا ابتدا درباره آنها بحث شده است.
کلمات کلیدی
ابداع، انشاء، مادّه ظلمانی، معلومِ معدوم، اعیان ثابته، صور علمیّه، سبق، لحوق
مقدمه مقاله ابداء یا ابتدا
در نظر اهل توحید و ارباب تفرید تردیدی وجود ندارد که حق تبارک و تعالی مبدأ المبادی و علت العلل است. یعنی خداوند متعال آغاز هر چیز و در عین حال پایان همه امور است. وقتی گفته میشود حق تعالی مبدأ المبادی است، معنی آن این است که ابتدای هر چیزی خداوند است. ولی مسأله ای که در اینجا مطرح میشود این است که آنچه دارای ابتداء است، خود نمیتواند منشأ ابتداء غیر خود باشد.
در اینجا ممکن است گفته شود: بسیاری از امور در عین این که خود دارای ابتداء هستند، میتوانند منشأ ابتدای غیر واقع شوند. قاضی سعید قمی بر این عقیده است که این امر امکان پذیر نیست و آنچه خود دارای ابتداء است نمیتواند منشأ ابتدای غیر قرار گیرد. این اندیشمند متألّه برای معنی ابتداء میزان و معیاری ذکر کرده که براساس آن میزان جز خداوند هیچ موجود دیگری نمیتواند منشأ ابتدای غیر واقع شود. او می گوید:
ابتداء، ایجاد چیزی است که آن چیز در جهان هستی دارای هیچ گونه اثری نیست. براساس این معیار هیچ موجودی از موجودات که خود دارای ابتداء بوده باشد نمیتواند منشأ ابتدای غیر واقع شود، زیرا هر موجود دیگری که از این موجود ، ابتداء یابد ناچار در علم الهی دارای یک حقیقت یا صورتی است که بعلم حق باقی و پایدار است. این مسأله نیز مسلم است که آنچه در علم حق تبارک و تعالی دارای حقیقت و یا صورت علمی بوده باشد طبق میزان مزبور نمیتوان آن را مبتداء فرض کرد.
در اینجا مسأله دیگری پیش میآید و آن این است که همه موجودات جهان بدون تردید دارای ابتداء بوده و هیچ موجودی در این جهان بدون ابتداء تحقّق نمیپذیرد. از سوی دیگر، طبق معیار گذشته، هرگونه موجودی که خود دارای ابتداء بوده باشد نمیتواند منشأ ابتداء موجود دیگر گردد؛ نتیجهای که از این دو مقدمه بدست میآید این است که همه موجودات از حق تبارک و تعالی ابتداء مییابند. در اینجاست که بلافاصله با یک سئوال اساسی روبرو خواهیم شد، آن سئوال این است که اگر همه موجودات از حق تبارک و تعالی ابتداء مییابند، مبادی عالیه و علل متوسطه چه نقشی در جهان ایفاء مینمایند؟
در پاسخ به این سئوال گفته شده است: نقش مبادی عالیه و علل متوسطه ابداء و اظهار است نه ابتداء ، و بین ابداء و ابتداء فاصله بسیار است. این سخن همان چیزی است که در اصطلاح اهل تصوف گفته شده است: «انها شئون یبدیها لا شئون یتبدیها» (قاضی سعید،۲۳۱) یعنی آنچه در جهان از طریق علل و اسباب واقع میشود شئونی است که بواسطه اسباب به ظهور میرسد.
پرواضح است که آنچه از مکمن غیب به ظهور میرسد غیر از آن چیزی است که در اصطلاح ، ابتداء نامیده میشود . براساس همین نوع اندیشه است که برخی از اهل تحقیق در تفسیر آیه شریفه «کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فی شأن» (الرحمن ، ۲۹) گفته اند: انّها شئون یبدیها لا شئون یبتدیها»
البته گروهی از محققان در تفسیر این آیه شریفه بگونهای دیگر سخن گفته و آن را با مشرب فلسفی کلامی خاصّ خود بر تجدّد امثال منطبق دانسته اند . مسأله تجدد امثال یا قول به خلق مدام یک نظریه فکری است که از جهان بینی خاصّی نشأت میگیرد. قاضی سعید با تفسیر این آیه براساس نظریه تجدد امثال مخالفت کرده و گفته است آنچه از این آیه شریفه مستفاد میشود احداث امر بدیع است و امر بدیع با تجدد امثال هرگز یکسان نیست، زیرا کسی که به تجدد امثال قائل است مماثلث وجودات متجدد را انکار نمیکند. این مسأله نیز واضح و روشن است که مماثلث وجودات با بدیع بودن خلق سازگار نیست.
در هرحال قاضی سعید معتقد است هر موجودی که در جهان وجود پیدا میکند ابتدای خود را از حق تبارک و تعالی گرفته و هیچ موجود مبتدائی نمیتواند منشأ ابتدای موجود دیگر گردد؛ به همین جهت است که این اندیشمند متألّه رابطه موجودات عقلی و نفسی و کونی را نسبت به حق تبارک و تعالی یکسان دانسته و در نسبت آنها به حق، تقدّم و تأخّر قائل نیست. او براین عقیده است که تقدم و تأخر یا سابق بودن و مسبوق بودن در میان این عوالم نسبت به خود آنها مطرح میشود، ولی وقتی این عوالم سه گانه را به حق منسوب نمائیم نسبت همه آنها با حق یکسان است، یعنی چنین نیست که یکی از آنها نسبت به حق تبارک و تعالی اقدم باشد و دیگری غیراقدم، بلکه همه آنها نسبت به حق مساوی بوده و این مطلب از این آیه شریفه قرآن برمی آید: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»
به مقتضای برخی از احادیث در تفسیر این آیه ، کلمه «استوی» بمعنی «استوی من کل شیئی» آمده است. به مقتضای این تفسیر معنی آیه این است که هیچ موجودی به حق تبارک و تعالی نزدیکتر از موجود دیگر نمی باشد ( قاضی سعید ، ۹۹-۱۰۰)