هر چیز که هست آنچنان میباید
هر چیز که هست آنچنان میباید
گر چشم یقین تو نه کج مج باشد ترسا به کلیسا رود و حج باشد
هر چیز که هست آنچنان میباید ابروی تو گر راست بود کج باشد
این رباعی منسوب به خواجه نصیر طوسی است، بنده درباره این رباعی چند دقیقه صحبت میکنم. این مصرع که «هر چیز که هست آنچنان میباید» یعنی چه؟ هر چیز که هست باید باشد یا هر چیز که باید باشد، هست؟ برخی سخنرانان ما زمانی که اینجا مینشینند نمیدانند که چقدر باید سخن بگویند برخی تشخیص میدهند که چقدر صحبت کنند و برخی تشخیص نمیدهند و این گرفتاری جامعه بشری بین هست و باید وجود دارد! زمانی که این هست و باید قاتی میشود جامعه را درب و داغان میکند. به عبارتی «باید و هست» در نظر خواجه نصیر طوسی چگونه است؟
باز سؤال دیگری میکنم، ما آنچه میبینیم هست یا آنچه هست، میبینیم؟ خداوند تبارک و تعالی آنچه میبیند هست یا برعکس؟ آنچه میبیند هست، درست است او قبل خلق هم میدید که آفرید، همان وقت که نبود وقتی غیر از خدا چیزی نبود که ببینید ولی ما آنچه هست، میبینیم. آنجا یک باید است اینجا یک هست است، این خیلی مسئله مهمی است. چه کسی میتواند از چیستی هستی بپرسد ولی از ارزش هستی نپرسد؟ چه کسی میتواند هستی خود را بفهمد که من هستم ولی نپرسد که چه هستم و چه باید باشم؟ هر کس میداند که هست این یقینیترین علم است ولی نمیپرسد که چه باید باشد و گرفتاری ما همین است و تمام زندگی انسان از بدو تولد تا مرگ تعارض هستی و باید است. انسان هم هست و زندگی میکند و اگر نگوید که باید چه کار در فرهنگ بشری کنم، حیوانی بیش نیست.
امروز در شرق و بالاخص غرب فیلسوف زیاد است در گذشته حکیم به اینها میگفتند. فرق فیلسوف و حکیم چیست؟ حکیم کسی است که همه هستها و بایدها را میشناسد. حکیم باید متخلق اخلاق هم باشد شاید در جهان اسلام هیچ فیلسوفی اندازه خواجه درباره اخلاق چیزی نگفته باشد و عمل نکرده باشد که یک وحشی مثل هلاکو را آدم کند و کتابهایی در سیاست، تدبیر و اخلاق نوشته است. خواجهنصیر حکیمی اهل گفتوگو هم بوده همینطور بیجهت روی منبر نمیرفته است، کسی که فرسنگها راه دور با دیگران مکاتبه میکرده است کمتر فیلسوف داریم که اندازه خواجه به علوم زمان خود صحبت کرده باشد.
«هر چیز که هست آنچنان میباید» یعنی چه؟ هر چیز که هست باید باشد یا هر چیز که باید باشد، هست؟
عربها اگر میگویند ایران قبل از اسلام سند ندارد، ما میگوییم سند ندارید که ندارید، بروید پیدا کنید! همه اسناد را سوزاندهاند، همین کتیبه کوروش نشان میدهد که خیلی اسناد بوده، مگر اینکه نخواهند بفهمند! خیلی چیزها از دست رفته و متأسفانه ما به تاریخ اهمیت نمیدهیم.
خواجه بیش از هر علمی، فلسفه دان است آثارش هم نشان میدهد که ما اگر خواجه را نداشتیم کلام شیعه در حد شیخ صدوق باقی مانده بود، ما متکلم مهم نداشتیم علم کلام را اگر کسی قبول ندارد که نداشته باشد! با کمال تأسف باید بگویم که سبکش ارسطویی و نیکوماخوسی است، یعنی اخلاق حد وسط را دارد ولی خواجه یک کتاب اخلاق ناصری دارد که خود او متوجه بود این اخلاق لزوماً اسلامی نیست و بعد کتابی به نام اوصاف الاشراف نوشت که اگر اسلام اخلاق داشته باشد همین است. او اخلاق را در عرفان ارائه میدهد، اخلاق تکلیف و اخلاق فضیلت همین است.
عدالت یکی از اصول اخلاق است و مصادیق مختلفی دارد، به هر صورت خواجه یک حکیم است هم در اخلاق و هم سیاست نوشته و عمل کرده و اهل نظر بوده است، علوم دیگر هم مینوشته است ما خواجه را به عنوان فیلسوف میشناسیم حالا به عنوان ریاضیدان با انیشتین مقایسه نمیکنیم.
سخنرانی «بایدها و هستها» در نظر خواجه نصیر طوسی در اسفندماه ۱۳۹۲ در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ایراد شده است.