مصاحبه با دکتر دینانی

معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!

معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید ؛ این گفتار باید تصحیح شود، چون قرآن به زبان عربی است ولی حال و هوای عربی بر آن حاکم نیست. قرآن بدون تردید و بدون شک به زبان عربی است چون حضرت ختمی مرتبت، عرب بوده است. ولی این لزوماً به این معنی نیست که حال و هوای قرآن عربی باشد. حال و هوای قرآن اصلاً عربی نیست. وقتی می‌توان این حرف را زد که قرآن نیز مثل شعرها و سروده های عرب باشد. شما شعر امروءالقیس را در کنار قرآن بگذارید و مقایسه کنید! اصلاً همسان نیستند، در حالی که بر شعر امروءالقیس حال و هوای عربی مسلط است.

قرآن به زبان عربی است نه به حال و هوای عرب. قرآن به زبان عربی است. چون حضرت ختمی مرتبت در حال اتصال به وحی، خودش است که یک انسان است و یک عرب است. زبانم بریده باد، به فرض اگر من حال اتصال پیدا می‌کردم، با زبان فارسی به آن حال و مقام می‌رسیدم، چنانچه زبان حضرت موسی عبری بود و کتابش به زبان عبری نازل شد و چنانچه زبان عیسی آرامی بود، کتابش نیز به همان زبان بود. اینکه خداوند می‌فرماید : و کلّم الله موسی تکلیما؛ این تکلیم به زبان عبری بوده است.

پیامبر عین کلامی را که از ذات خداوند متعال شنیده است بیان داشته است. نه اینکه ترجمه کرده باشد. کلمات قرآن از خداست. با زبان پیامبر، ما چرا وحی را قبول می‌کنیم؟ چون پیامبر فرموده است این وحی است. اگر خود پیامبر نگفته بود که این وحی است، شما به وحی باور پیدا نمی‌کردید. همان پیامبری که می‌گوید : کلمات قرآن کلمات خداست و من هیچ تصرفی در آنها نمی‌کنم : إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى. «إن هی» یعنی هم کلمات قرآن و هم غیر کلمات قرآن. در واقع پیامبر می‌گوید : آنچه من می‌گویم، وحی یوحی است. این گفتاری است که پیامبر می‌گوید و ما وحی را از اینجا قبول داریم. بنابراین، این را هم قبول می‌کنیم که کلمات قرآن، کلمات خداوند است که از زبان حضرت رسول صادر می‌شود. نمی‌توان گفت :من وحی را قبول می‌کنم ولی کلمات قرآن را ترجمه حضرت رسول می‌دانم یا مفاهیم و حال و هوای عرب و….

قرآن اصلاً مطابق با جامعه عربی نیست بلکه به زبان عربی است، به همین دلیل معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید قرآن حاوی مسائلی است که عرب مطلقاً نمی‌تواند آن‌ها را ادراک کند. چه بسا عرب‌ها همین الآن هم قرآن را فهم نکنند! زبان قرآن عربی است. ولی مفاهیم آن غیر عربی است. آیا فکر می‌کنید بعد از چهارده قرن عرب‌ها واقعاً به فهم قرآن نایل شده‌اند؟

من دست شما را می‌گیرم و به عربستان سعودی می‌برم. من یک ماه پیش در دانشگاه مدینه بودم. آیا فکر می‌کنید: {هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم } مفهومی است عربی و عرب‌ها از عهده فهم آن بر می‌آیند؟ زبان قرآن عربی است ولی مفاهیم آن جاودانه است. ازلی و ابدی است. زبان قرآن به خاطر عربی بودن زبان حضرت محمد عربی است ولی فرهنگ آن مطلقاً عربی نیست. در کلّ فرهنگ عربی، ما چیزی شبیه به این آیه را نداریم که قرآن می‌فرماید: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن …… یا آنجا که می‌گوید هو معکم أینما کنتم یا می‌فرماید: أینما تولّوا فثمّ وجه الله. عمق این آیات چنان است که عرب‌ها همین حالا هم مقصود از این آیات را درک نمی‌کنند.

من با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه مدینه صحبت می‌کردم. می‌گفت: ما اینجا رشته کلام نداریم. چه برسد به فلسفه! علم کلام را بدعت می‌دانند و در عوض علم العقیده می‌خوانند که عقاید ابن تیمیه است و هر چه او گفته است، فقط آن‌ها را قبول دارند. در کلّ عربستان سعودی، حتّی یک عارف وجود ندارد. عرفای ما درطول تاریخ به مکه و مدینه رفته و مدد گرفته‌اند و ابن عربی فتوحات مکیه را در مکه نوشته است ولی خود عربستان سعودی مطلقاً فاقد عرفان، فلسفه، فکر و اندیشه است. بنابراین قرآن را با این پایه از معارف به عرب‌ها نسبت دادن، اندیشه ای ناصواب و نارواست.

5/5 - (2 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

۲ دیدگاه

  1. عالی بود.. اما ای کاش درباره ی چگونگی نزول وحی بیشتر صحبت میشد، یا به وسیله ی دکتر دینانی نقدی راجع به هرمنوتیک انجام میگرفت و بررسی وحی که امروزه توسط فلسفه ی زبان انجام میشود را مورد نقد قرار میدادند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا