انسان، درون دارد و اگر درونش را فراموش کرد و خواست همه چیز را در بیرون پیدا کند، گرفتار می شود. همه مردم سعادت را می دانند چیست و از سعادت خوششان می آید. وقتی از شخصی بپرسید که آیا شما دلت می خواهد که سعادتمند بشوی؟ پاسخ خواهد داد: بله می خواهم؛ اما ریشه به پوچی رسیدن انسان چیست؟
سعادت خانه، در درون انسان است
انسان ها به دنبال سعادت و خوشبختی هستند. ]البته کلمه خوش بختی را می توان به خوش وقتی نیز تعبیر کرد زیرا کسی که خوش وقت است، قطعا خوش بخت نیز هست[ این سعادتی که انسان در طلب آن است، در کجا باید یافت؟ آیا در بیابان و خیابان می توانید سعادت پیدا کنید؟ در کشورهای مختلف یا به کرات دیگر که بروید چطور؟ آیا می توانید خوشبختی را بیابید؟
هرکجا بروی آیا یک درختی هست به نام «سعادت» که شما به آن میرسی و میوه آن را می چینید؟ انباری از سعادت وجود دارد که شما چند تُن از آن را حمل می کنید و با خودتان می آورید؟ سعادت خانه در بیرون از وجود انسان کجاست؟ سعادت خانه در درون انسان است.
کسی که سعادت را در بیرون از وجود خویش جستجو می کند، سرانجام دچار پوچی خواهد شد و ریشه به پوچی رسیدن انسان دقیقا همین مطلب است. بعضی انسان ها در بیرون از خودشان به دنبال سعادت هستند و به همه جا سر می زنند. به بیابان و خیابان و شهر و کشورهای مختلف و…. سر می زند اما پیدا نمی کند و در نهایت به این نتیجه می رسد که پس دنیا پوچ است.
این چنین اشخاصی به پوچی گرایش پیدا می کنند زیرا به گمان خود، به پوچی رسیده اند اما اگر کسی بداند که سعادت در درون است، به پوچی هرگز نخواهد رسید. هرچه درون را بکاوید، خیابان های درون، گشوده تر می شود. البته به درون رفتن مستلزم غفلت از بیرون نیست.