منشأ صدور چیزی منشأ صدور ضد آن نیست

منشأ صدور چیزی منشأ صدور ضد آن نیست

قاعده «منشأ صدور چیزی منشأ صدور ضد آن نیست» (به عربی: الشیئ لایصدر عنه و لایثمر ما یضاده) در دو کتاب معروف صدرالدین قونوی که عبارتند از نصوص و مفتاح الانس مورد بحث قرار گرفته است. عبارت قاعده در این دو کتاب تفاوت اندکی را نشان می‌دهد که به هیچ وجه تفاوت در معنی آن نیست. آنچه در اینجا ذکر شد، مطابق است با آنچه در کتاب نصوص آمده است؛ در حالی که آنچه در کتاب مفتاح الانس آمده، جمله «لا یصدر عنه» را ندارد و فقط به ذکر این عبارت اکتفا شده است «الشیئ لا یثمر مایضاده و ما یناقضه».

صدرالدین قونوی قاعده «منشأ صدور چیزی منشأ صدور ضد آن نیست» را یک قاعده عام می‌داند. یعنی هر چیزی که بتواند مصدر یک شیئ و یا اشیاء قرار گیرد، از دایره شمول آن بیرون نخواهد بود. به موجب این قاعده، مبدأ صدور هر شیئ هرگز منشأ صدور ضد خود نیست، بلکه آنچه صادر می‌شود، همواره با مصدر خویش مناسبت دارد و آفریده را هرگز با آفریدگار تباین و تناقض نیست؛ چنانکه در قرآن شریف آمده {قل کلّ یعمل علی شاکلته} یعنی کردار هرکس نموداری است از وی. به طوری که می‌توان آشکارا هر کسی را در کردارش یا گفتارش، که بخشی از کردار وی است، جستجو نمود. «قول و فعل آمد گواهان ضمیر» (۱) کلام موسی (ع) را از کلیم الله بودنش نشانی است و سخن فرعون را که گفته است «أنا ربّکم الأعلی» از عداوتش با حق تبارک و تعالی حکایتی. از فرومایه همواره فرومایگی درخور است و از شخص بزرگ همیشه بزرگواری سزاوار است.

با فرومایه روزگار مبر     هرگز از شاخ بید برنخوری (۲)

هیچ دانایی تاکنون از حنظل، انتظار حلوا نداشته و هیچ کس از حلوا جز شیرینی نچشیده است. آفریدگار جهان که احسن الخالقین است، انسان را در احسن تقویم آفرید؛ چنانکه گفته است {لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم} و به مقتضای حدیث منقول از معصوم (ع): «إنّ الله خلق آدم علی صورته» بنیاد آفرینش بشر را بر مثال خویش استوار ساخت.

برهان قاعده منشأ صدور چیزی منشأ صدور ضد آن نیست

صدرالدین قونوی برای اثبات این قاعده، علاوه بر آنچه از طریق نقل آمده، به یک برهان عقلی نیز تمسّک کرده است؛ و آن برهان عبارت است از اینکه:

ثمره هر شیئ که از آن صادر می‌شود، همواره اثر آن شیئ است. و اثر هر شیئ اعم از این که جزئی باشد یا کلی، لازمه شیئ است؛ و لازمه هر شیئ هیچ گاه نمی‌تواند ضد ملزوم خود یا نقیض آن باشد. بنابراین، نتیجه این است که «الشیئ لا یصدر عنه و لا یثمر ما یضاده».

برخی بر این برهان اشکال کرده‌اند و گفته‌اند لزوم بین دوشی ء همواره موجود است، اگرچه آن دو شیئ متناقض باشند. بنابراین، کبرای برهان که می‌گوید: «لازم شیء هیچ گاه منافی با ملزوم خود نیست» از اعتبار ساقط می‌گردد.

پاسخ صدرالدین قونوی، به این اشکال این است که لزوم بین دو شیئ هر گاه واقعاً در خارج وجود داشته باشد، تنافی نیز بین آنها نخواهد بود و لازمشی ء با ملزوم خود مناسب خواهد بود. ولی اگر آن لزوم واقعاً در خارج موجود نباشد، لازم نیست که با ملزوم خود مناسب باشد. چنان که می‌گوید:

  • و تحقیقه أنّه إذا تحقّق تقدیراً للزوم الجزئی، تحقّق الأثمار و الثّمره مناسبه و إذا لم یتحقّق فالمترتب عدم الأثمار لا أثمار العدم. (۳)

توهم نقض

برخی گمان کرده‌اند که این قاعده، عام نیست و همه موارد را به طور کلی شامل نمی‌شود. منشأ گمان این جماعت این است که به صدق قاعده در برخی موارد برحسب ظاهر نقض وارد شده است. موارد زیر را می‌توان نمونه‌ای برای نقض قاعده به حساب آورد:

  1. موجودات ثابت و مجرد، منشأ صدور موجودات حادث و فانی می‌باشند.
  2. جهان با همه کثرت هایی که در آن مشاهده می‌شود، از واحد حقیقی صادر می‌گردد.
  3. در عالم طبیعت برحسب تجربه طبی، سقمونیا، گیاهی که طبعاً حار است، موجب تبرید مزاج می‌شود.

دفع توهم

کلیه مواردی که ذکر شد، برحسب ظاهر مناقض با مفاد قاعده می‌باشند، زیرا در آنها نتیجه که اثر شیئ و لازم آن است، با مبدأ که مؤثر و ملزوم است، مناسب نیست، بلکه منافی و مناقض است. ولی اگر این موارد با دقت و امعان نظر مورد بررسی قرار گیرند، معلوم می‌شود که به هیچ وجه مخالف با مفاد قاعده نیست؛ زیرا در این موارد، اثر که همان ثمره است، بر ذات مؤثر من حیث هو هو، مترتب نیست؛ بلکه منشأ اثر، ذات شیئ مشروط است. بنابراین مجموع شرط و مشروط مؤثر خواهند بود؛ در حالی که آنچه در مورد قاعده معتبر است، این است که صفت مؤثر بودن و مصدر قرارگرفتن متعلق به نفس ذات شیئ بوده باشد و به اصطلاح معروف، وصف به حال شیئ باشد نه وصف به حال متعلق؛ چنان که صدرالدین قونوی می‌گوید:

و هذا عام فی کل ما یسمّی مصدراً لشیئ أو أشیاء؛ أو أصلاً مثمراً لکن إنّما یکون له هذا الوصف بإعتبار من حیث هو هو…

با توجه به آنچه گذشت، جایی برای توهم که از ناحیه مشاهده مثال‌های مذکور پیدا شده باقی نمی‌ماند؛ زیرا در این گونه موارد، اگر اثر با مؤثر یا لازم با ملزوم متضاد یا متناقض است، به واسطه شرطی است که خارج از ذاتشی ء است. و آن شرط در مورد مثال اول، بنابر آنچه در باب ربط حادث به قدیم گفته‌اند، عبارت است از حرکات فلکی و اتصالات کوکبی. و در مورد مثال دوم عبارت است از پیدایش کثرت ماهوی در عقل اول و سایر عقول تا عقل فعال که کدخدای عالم عناصر به شمار می‌آید. و در مورد مثال سوم عبارت است از اسهال صفرا که می‌تواند موجب تبرید مزاج گردد.


پاورقی‌ها

  1. جلال الدین رومی، مثنوی
  2. سعدی، کلیات
  3. مفتاح الانس. ص ۲۹
5/5 - (2 امتیاز)

پست های مرتبط

مطالعه این پست ها رو از دست ندین!
بسیط نمی‌تواند فاعل و قابل باشد

بسیط نمی‌تواند فاعل و قابل باشد

قاعده بسیط نمی تواند فاعل و قابل باشد از جمله قواعدی است که برای اثبات برخی مسائل فلسفی به آن استناد شده که از جمله آن اضافه کردن قید حیثیت در تعریف قوه است

بیشتر بخوانید
قاعده بسیط الحقیقه

شرح قاعده بسیط الحقیقه

قاعده بسیط الحقیقه یعنی چیزی که در حقیقت، بسیط و کامل بالذات است و هیچ قیدی ندارد، همه چیز است و وحدت محض است. آنچه مطالعه می‌کنید خلاصه‌ای از شرح این قاعده است که در کتاب قواعد کلی فلسفه در فلسفه اسلامی نوشته دکتر دینانی به چاپ رسیده است

بیشتر بخوانید
انقلاب حقیقت محال است

انقلاب حقیقت محال است

قاعده عقلی و فلسفی انقلاب ماهیت محال است زیرا ماهیت از آن جهت که خود ماهیت است، جز همان ماهیت چیز دیگری نیست مفهومی جز خود آن ماهیت بر آن ماهیت صدق نمی کند.

بیشتر بخوانید

نظرات

سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *