پندار ابن تیمیه در مورد عقل

کثرت انگاری ابن تیمیه

در نظر ابن تیمیه معنی کلی و مطلق را در عالم ذهن همانند لفظ کلی و مطلق در ظرف زبان به شمار می آورد. یعنی همانطور که لفظ کلی و مطلق در ظرف زبان چیزی جز یک قرارداد نیست واقعیت مطلق و کلی طبیعی نیز امری موهوم و تهی بوده و در واقع و نفس الامر تنها کثرات و شتات تحقق دارد. ما در مورد این مساله که واقعیت، در اصل و بالذات کثیر است یا واحد سخن نمی گوییم این مساله را نیز مورد بحث قرار نمی دهیم که آیا کثیر از واحد ناشی می شود یا واحد از کثیر. اما آنچه اکنون در اینجا مورد بحث واقع می شود این است که اگر عقل، مانند هر موجود دیگری بالذات کثیر و متفرّق بوده و نیز هر عقلی با عقل دیگر مباینت داشته باشد پس چگونه تفاهم و ارتباط واقعی در عالم امکان پذیر خواهد بود و چگونه می توان از یک امر عقلی مباین به امر عقلی مباین دیگر راه یافت؟[irp posts=”2004″ name=”داستان پر ماجرای عقل و حسّ”]

عدم وابستگی عقل و نقل در نظر ابن تیمیه

ابن تیمیه معتقد است معرفت های عقلی از حد حصر و شماره بیرون است ولی آن نوع معرفت عقلی که صحت نقل را می توان با آن اثبات کرد نه تنها همه آن معارف عقلی نیست بلکه با هر یک از آنها مباینت دارد. به این ترتیب وقتی برخی از آنها و یا حتی همه آنها باطل شود به هیچ عقلی که اساس سمع است و نقل را با آن می توان اثبات کرد باطل نمی گردد. او این مساله را به این جهت مطرح می کند که بگوید عقل، اصل و اساس ثبوت شرع نیست و نقل به هیچ وجه وابستگی به عقل ندارد. انگیزه ابن تیمیه در این سخن موضع گیری و مخالفت در برابر کسانی است که نقل را وابسته و متکی به عقل می دانند این اشخاص چنین استدلال می کنند که اگر نقل را مقدم بدانیم ناچار خود نقل را از اعتبار ساقط خواهیم کرد زیرا وقتی نقل بر عقل مقدم می شود به اصل و اساس نقل، که عبارت از عقل است لطمه وارد می شود و هنگامی که به اصل و اساس نقل، لطمه وارد شود ناچار به خود نقل نیز لطمه وارد خواهد شد.

نحوه استدلال جدایی عقل و نقل در نظر ابن تیمیه

ابن تیمیه برای اینکه با این استدلال مخالفت کند وابستگی نقل به عقل را به دو صورت تقسیم کرده است؛ قسم اول اینکه گفته شود: نقل در ثبوت نفس الامری خود به عقل وابستگی دارد. قسم دوم اینکه گفته شود: تنها علم ما به صحت نقل است که به عقل وابستگی پیدا می کند. او قسم اول را غیر معقول دانسته و می گوید چیزی که در واقع و نفس الامر به طریق سمع ثابت شده هیچ گونه وابستگی به عقل نداشته و علی ما هو علیه ثابت است اعمّ از اینکه ما از طریق عقل به آن واقعیت نفس الامری دست پیدا یابیم یا نه زیرا علم نداشتن به چیزی غیر از علم داشتن به عدم آن چیز است.[irp posts=”6174″ name=”رابطه عقل و نقل از نظر ابن تیمیه”]

به دیگر سخن عدم علم، علم به عدم نیست. این مساله به صورت یک مثل رایج معروف شده و گفته اند: «عدم الوجدان لا تدلّ علی عدم الوجود» به این ترتیب آنچه صادق مصدق به آن خبر داده در واقع و نفس الامر ثابت است، اعمّ از اینکه ما به صدق این خبر آگاه باشیم یا نباشیم. به سخن دیگر کسی که خداوند به رسالت به سوی خلق برگزیده، در واقع و نفس الامر رسول است. اعمّ از اینکه مردم به رسالت او آگاهی داشته باشند یا نداشته باشند. بنابراین ثبوت رسالت و ثبوت صدق رسول در واقع و نفس الامر حتی به وجود ما نیز وابسته نیست، چه رسد به اینکه به عقل ما وابسته باشد.

نتیجه ای که از این مقدمات بدست می آید این است که عقل، اصل و اساس نقل نیست و چیزی را نیز نمی تواند به نقل اعطا کند که خود نقل آن را نداشته باشد. ابن تیمیه در اینجا به نکته ای اشاره کرده که در خور تامل و بررسی است. او می گوید: علم از آن جهت که علم است باید با معلوم مطابقت داشته باشد. بنابراین، علم در مطابقت خود با معلوم، نیازمند معلوم است ولی معلوم از آن جهت که یک امر واقعی و نفس الامری است نیازمند علم نیست. به عبارت دیگر علم چون تابع معلوم است نمی تواند در معلوم، موثر واقع شود ولی معلوم چون متبوع است، اساس نیازمندی علم به شمار می آید.

ممکن است گفته شود علم نه تنها موثر در معلوم است؛ بلکه گاهی موجب پیدایش معلوم نیز می گردد، مثلا وقتی انسان کاری را انجام می دهد در مرحله نخست آن را تصور می کند و سپس از روی آگاهی آن را به انجام می رساند. بنابراین در این گونه موارد که به فعل آدمی مربوط می شود، معلوم، وابسته و نیازمند به علم خواهد بود. ابن تیمیه به این نکته توجه داشته و علم را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کرده است.[irp posts=”10998″ name=”تفاوت حکمت و باورمندی”]

او می پذیرد که در مورد علم عملی، معلوم وابسته به علم است ولی در مورد علم نظری وضع به گونه ای دیگر است. زیرا همانگونه که ذکر شد در مورد علم نظری، معلوم از آن جهت که یک واقعیت نفس الامری است، در هستی و نفس الامری بودن خود نیازمند به علم نیست. به طور مثال می توان گفت وحدانیت و اسماء و صفات حقّ تبارک و تعالی در عین اینکه معلوم انسان واقع می شود، در واقع و نفس الامر، تابع علم نبوده و نیازمند به علم انسان نخواهد بود. شرع و عقل نیز از این قبیل است. زیرا شرع از جانب خداوند نازل شده و به عنوان یک امر واقعی و نفس الامری، «فی نفسه» ثابت است اعمّ از اینکه ما به عقل خود آن را ادراک کنیم یا نه.

نتیجه سخن این است که شرع مقدس، در حد ذات خود از علم و ادراک ما بی نیاز است ولی ما به واقعیت شرع، محتاج بوده و برای وصول به آن ناچار باید آن را بیاموزیم. وقتی ما از طریق عقل، به واقعیت شرع دست یابیم به چیزی نائل می شویم که قبلا آن را نداشته ایم. در حالی که اگر علم به شرع پیدا نکنیم در جهل باقی خواهیم بود و این یک نقص بزرگ به شمار می آید. به طور خلاصه می توان گفت شرع مقدس، به عقل محتاج نیست ولی عقل همواره به شرع نیازمند خواهد بود. با توجه به آنچه ذکر شد، نقل در ثبوت نفس الامری خود به عقل وابستگی ندارد اما در مورد قسم دوم که گفته می شود علم ما به صحت نقل وابسته به عقل است، ابن تیمیه موضع دیگری اتخاذ نموده و کوشش تازه ای آغاز کرده است. او می گوید: درست است که علم ما به صحت نقل، نیازمند به عقل است؛ ولی باید بدانیم که منظور از این عقل چیست؟

در باب عقلی که صحت نقل را تضمین می کند دو احتمال می توان مطرح کرد:

  • احتمال اول- اینکه بگوییم مراد از عقل، نوعی غریزه است که در همه افراد بشر وجود دارد.
  • احتمال دوم- اینکه بگوییم مراد از عقل تعدادی از علوم و معارف است که از طریق همان غریزه بدست آورده ایم.

ابن تیمیه می گوید: اگر منظور از عقل نوعی غریزه باشد ناچار باید بپذیریم که غریزه، علم و معرفتی نیست که احیانا بتواند با نقل در تعارض قرار گیرد. بعلاوه غریزه، مانند حیات نه تنها شرط تحقق هرگونه علم نقلی است بلکه علوم عقلی نیز به همان غریزه وابسته است. این مساله نیز مسلم است که اگر چیزی شرط تحقق چیز دیگری باشد هرگز نمی تواند با آن در تعارض باشد. اما اگر مراد از عقل، تعدادی از علوم و معارف باشد که از طریق غریزه به دست می آید، ناچار باید بگوییم این علوم و معارف از حدّ احصاء بیرون است و آنچه صحت نقل را تضمین می کند همه این علوم و معارف نیست زیرا به روشنی می دانیم که آنچه صحت نقل را تضمین می کند وابسته به آن اموری است که به وسیله آنها صدق سخن پیامبر را می توان اثبات کرد. این مساله نیز مسلم است که همه علوم و معارف عقلی در اثبات صدق سخن پیغمبر دخالت ندارد بلکه تنها چیزی که در اثبات صدق سخن پیغمبر دخالت دارد ادله اثبات صانع و شواهد لزوم ارسال رسل است.[irp posts=”10977″ name=”هرچه نقل کنند از بشر در امکان است”]

با توجه به آنچه ذکر شد، به آسانی می توان ادعا کرد که همه معقولات و معارف عقلی را نمی توان منشا صحت نقل به شمار آورد. به همین جهت برخی از متکلمان مانند ابوالمعالی امام الحرمین جوینی و بسیاری از پیروانش گفته اند: مشاهده معجزات موجب می شود که انسان نسبت به صدق سخن پیامبر به طور ضروری آگاه گردد و بدست آوردن این نوع از آگاهی عقلی، امری بسیار آسان و ساده است.

در اینجاست که در نظر ابن تیمیه براساس مسلک کثرت انگاری خود کوشیده تا تعارض میان عقل و نقل را از میان بردارد و اهل دین و ایمان را برای همیشه از غائله این نوع مجادلات و گفتگوها خلاص کند. زیرا همانگونه که ذکر شد، معقولاتی که احیانا با شرع در تعارض قرار می گیرد، غیر از معقولاتی است که به وسیله آنها صحت سخن پیغمبر را اثبات می کنیم. به همین جهت ردّ و ابطال اینگونه معقولات به هیچ وجه رد و ابطال معقولاتی نیست که به وسیله آنها صحت نقل را اثبات می کنیم. در نتیجه می توان ادعا کرد که ابطال برخی از امور ‏معقول، ابطال همه معقولات نیست، همانسان که ابطال برخی از امور نقلی ابطال همه آنچه منقول است به شمار نمی آید.

5/5 - (2 امتیاز)

کلاس آنلاین آموزش منطق از صفر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا