فلسفه دعا و نیایش
چرا خداوند به بندگانش امر فرمود {أدعونی أستجب لکم } چرا اجابت منوط به دعا شده است؟ یا {إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب أجیب دعوت الداع إذا دعان} ای پیامبر من اگر از خدا سؤال کردند بگو خیلی نزدیک است دعا کنید تا اجابت کنم. یعنی رابطه بین خودش و بندگان را، دعا، یعنی خواستن قرار داده است. این چه رابطهای است؟ این رابطه را چگونه با قواعد فلسفی و حکمی سازگاری بدهیم و به طور کلی فلسفه دعا و نیایش چیست؟
دعا، درخواست است. وقتی می گوییم دعا، شاید متبادر به ذهن چیز دیگری باشد، ولی دعا به معنی خواستن است، نوعی از خواستن است. در اینجا باید گفت که خود «خواستن» متفاوت است و خواستنهاست و اینکه آدمی چه میخواهد، خودش یک مساله است. خواستن افراد بشر به دانستههای آن ارتباط تنگاتنگی دارد.
در دعا، خواستن از خدا مطرح میشود و اساساً انسان، خواستههایش را از بهترینها و محبوبترین در ذهن اش میخواهد. علت اینکه در تعریف «دعا» اشاره شد به «نوعی از خواستن» دقیقاً اشاره به همین نکته بود که انسان خواستهاش را با محبوب واقعی مطرح میکند و میخواهد؛ خواستن از بی نیاز مطلق، زیبایی محض است. فلسفه دعا و نیایش هم، خواستن از بی نیاز است.
از طرف دیگر، بدون تقاضا، إعطا کردن و رسیدن، معنی ندارد. مثل این میماند به انسانی که تشنه نیست آب بدهیم. با این کار معلوم نیست، خدمتی به آن شخص کرده باشیم، محبتی نیست؛ اما اگر تشنه بود و آب گوارایی به او دادید، بسیار کار خوبی است. اصلاً عالم، عالم تقاضاست. یک جملهای است که چون سندش را نمیدانم، مطمئن نیستم حدیث باشد، اما جمله حکیمانهای است: العطیّات بقدرالقابلیّات. این یک قاعده عقلی است. یعنی هر اعطا کردنی هر بخششی و هر افاضهای به اندازه قابلیت است. جناب مولوی میفرماید:
برد آب زیــن بحر فیروزهای به گنجایش خویش هر کوزهای
چون تقاضا بر تقاضا میرسد آب آن دریــا بدین جا میرسد
اعطای بیش از ظرفیت درست نیست و اصلاً، نظام عالم به هم میخورد. یک درخت به اندازه توانش میوه میدهد. یک انسان به اندازه توانش کار میکند؛ یک ظرف به اندازه ظرفیت اش، مظروف میطلبد. انسان تنها موجودی است که قابلیتهایش بی نهایت است. هر موجودی یک قابلیت معینی دارد. عالم از ملک تا ملکوت، عالم اندازه است. حتی جبرئیل یک اندازه معینی دارد. البته در زمان مقتضی، موجودات به تقاضاهای خودشان میرسند. شرایط افاضه فراهم میشود. هر کسی، هر توانایی و استعدادی در عالم داشته باشد، به فعلیت خودش میرسد. شاید هیچ استعدادی نیست که به فعلیت نرسد، مگر اینکه با موانع مقرون شود. آن وقت آن موانع هم استعدادهای دیگری بودند و استعداد با هم تعارض پیدا میکند.
انسان میتواند با دعا ظرفیت خودش را افزایش بدهد؛ که فلسفه دعا و نیایش همین است که، انسان میتواند استعداد خودش را افزایش بدهد. هرچه ظرفیت افزایش پیدا کند، عنایت و فیض پروردگار بیشتر میشود.
مسئله دیگری که مطرح میشود، این است که، استعداد انسان چقدر است؟ چقدر میخواهد از خدا و چه چیزی باید بخواهد. اینجا انسانها مختلفاند. یک کسی پول میخواهد از خدا، یک کسی مقام میخواهد، یک کسی آب میخواهد، غذا میخواهد خواستهها مختلف است. اما گاهی خواستهها آنچنان بالاست که اگر عالم هستی را بدهید، نمیخواهد. پس چه میخواهد؟ خود حقّ را میخواهد.
سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستان
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
او دوست را میخواهد و چیز دیگری نمیخواهد. استعدادی که جز دوست نمیخواهد و استعدادی که پول و مقام میخواهد، فاصله بسیار زیادی از هم دارند. انسان یک موجود شگفت انگیز است. همان طور که تقاضا و خواستههایش شگفت انگیز و زیاد است، تعریف درستی از حقیقت انسان نیز نمیتوان ارائه کرد؛ که امروزه اکثر بزرگان نظرشان همین است. چون هر چه در مورد انسان بگویی باز ممکن است چیز دیگری باشد؛ اصلاً نمیشود گفت چگونه است. یک فیلسوف اهل تاریخ میگوید همه چیز تعریف دارد، جز آنچه در تاریخ است. تنها موجودی که تاریخی است انسان است. هیچ موجود دیگری تاریخی نیست. اگر موجودات دیگر را تاریخی میبینید با نگاه شماست که تاریخی میشوند.
شما ممکن است برای یک ساختمان تاریخی قائل بشوید. تاریخ را شما تعیین میکنید و شما میفهمید. خود آن ساختمان، تاریخ خودش را نمیفهمد. و انسان چون موجود تاریخ مند بالذات است تعریف ندارد؛ زیرا ماهیت انسان مشخص نیست. تقاضاهایش نیز مشخص نیست، بنابراین دعا همان خواستن است. اما این خواستن چه خواستنی است؟ حالا باید این سطح خواستنها را بالا برد تا به آن مقام معنوی برسد که جز خدا را نخواهد. این عالیترین مقام دعاست. نتیجه میگیریم که نفس خواستن از خدا زیباست. و بعد با توجه به قاعده حکمی عطیات بفدر قابلیات، انسان میتواند با دعا ظرفیت خودش را افزایش بدهد؛ که فلسفه دعا و نیایش همین است که، انسان میتواند استعداد خودش را افزایش بدهد. هرچه ظرفیت افزایش پیدا کند، عنایت و فیض پروردگار بیشتر میشود.