مفهوم و مصداق

مفهوم چیست
یکی از وظایف بسیار مهم علم منطق «ارائهٔ روش درست تعریف» است. به همین دلیل باید از احکام لفظ سخن بگوییم. چون برای تعریف درست مجهول، باید از «مفهوم» استفاده کنیم و چنین بهره ای نیازمند قالب و ظرفی به نام «لفظ» است. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است: اگر «لفظ» یک قالب برای معنی و مفهوم است، پس مفهوم چیست
مفهوم از نظر ساختار لغوی، اسم مفعول است و به هر صورتی که در ذهن نقش می بندد، گفته می شود. صورتی که حکایت از یک واقعیت دارد. آن واقعیت می تواند با لفظ در ذهن نقش بگیرد یا با وجود خارجی؛ زمانی که در ذهن ما صورت هایی از کتاب، اتاق، دفتر کار، خانه و… چه به واسطه دیدن شان و چه به واسطه لفظ آنها، نقش می بندد؛ ادراکی در ذهن تحقق می پذیرد که از آن با نام «مفهوم» یاد می شود.
مصداق چیست
مصداق عبارت است از آنچه مفهوم بر آن صدق می کند. مثلاً محمد و علی مصداق مفهوم انسان هستند؛ به عبارت دیگر، لفظ حاکی از مفهوم و مفهوم حاکی از مصداق است. مصداق یک مفهوم، گاه حقیقتی خارج از ذهن است؛ مثلاً مفهوم انسان که مصادیق آن، مانند محمد و علی در خارج ذهن و گاه افراد آن، مانند مفهوم کلی، تصور، تصدیق در ظرف ذهن تحقق دارند و هیچ گونه وجودی در خارج ندارند، مانند مفهوم دریای جیوه.
مفهوم کلی و مفهوم جزئی
به نظر مشهور مفهوم یا تصور بر دو قسم است:
- مفهوم جزئی: مفهومی است که تنها بر یک مصداق «قابل صدق» است؛ مانند: تهران
- مفهوم کلی: مفهومی است که بر بیش از یک مصداق «قابل صدق» است؛ مانند: انسان
بنابراین، می توان گفت: اولا ملاک کلی و جزئی بودن یک مفهوم به ترتیب «قابلیت صدق» و «عدم قابلیت صدق» بر مصادیق متعدد است. تحقق و یا عدم تحقق مصداق خارجی، محدود و یا بی شمار بودن آن، دخلی در کلیت و جزئیت مفهوم ندارد.
با توجه به تقسیم مفهوم، به کلی و جزئی، می توان لفظی را که دال بر معنای جزئی است لفظ جزئی و لفظی را که دال بر معنای کلی است «لفظ کلی» نامید. در این صورت، تقسیم الفاظ به جزئی و کلی از قبیل نامگذاری «دال» به اسم «مدلول» خواهد بود. همچنین باید توجه داشت که مفهوم افعال نیز از مفاهیم کلی است؛ زیرا این مفاهیم نیز قابل صدق بر مصادیق متعدد است.
پس ویژگی «کلی بودن» هم در مدلول برخی از اسما یافت می شود و هم در مدلول افعالی. روشن است که در منطق تنها از مفاهیم کلی بحث میشود؛ چون تلاش های فکری دانشمندان علوم، جملگی برای دست یافتن به قوانین کلی است مثلاً موضوع علم شیمی، یک مصداق از عنصری که به طور مشخص و معین در آزمایشگاه وجود دارد نیست؛ بلکه موضوع آن خواص یک عنصر به نحو کلی است. پس منطق به عنوان «روشی» که نقش خادم علوم را ایفا میکند باید به چند و چون مفاهیم کلی و چگونگی مصون ماندن اندیشه از خطا در جریان کشف مجهولات و قوانین کلی، بپردازد.
جزئی حقیقی و جزئی اضافی
جزئی در اصطلاح اکثر منطقی دانان به دو معنا به کار میرود:
- جزئی حقیقی: مفهومی است که بر بیش از یک فرد قابل انطباق نیست؛ مانند: تهران
- جزئی اضافی. مفهومی است که در مقایسهٔ با مفهوم دیگر، به لحاظ تعداد افراد قابل صدق بر آن، محدودتر است، چه این مفهوم فقط بر یک فرد قابل انطباق باشد و چه بر بیش از یک فرد؛ مثلاً اگر دو مفهوم کلی انسان و حیوان را در نظر بگیریم، میبینیم مفهوم حیوان شامل افرادی بیش از مصادیق انسان می شود. پس مفهوم انسان در مقایسه با مفهوم حیوان، جزئی اضافی است۔
از مصداق به معنی رسیدن یا برعکس
برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مصداق را به جای معنی نشانده، از این طریق خواستهاند گزارههای صادق و معنیدار را توجیه کنند که البته این موضعگیری فکری، یک خطای آشکار است. از مصداق به سوی معنی رفتن، خود یک امر بیمعنی به شمار میآید. وسعت عالم معنی، به هیچ وجه با گستره خیال قابل مقایسه نیست و جهان خیال با همه وسعت و گستردگی خود، جلوه ای از عالم معنی بوده، در واقع میتوان گفت نوعی هبوط و تنزل از آن عالم به شمار میآید.
عالم معنی، به ساحت عالم عقل مربوط می گردد و به واسطه عقل، ظاهر و آشکار میشود. البته معنی از عقل نیز بالاتر است، زیرا عقل بدون معنی، در واقع عقل نیست، ولی البته در جایی که عقل مطرح نباشد، از معنی نیز نمیتوان سخن به میان آورد. با توجه به آنچه تاکنون در اینجا ذکر شد، میتوان گفت عقل دریچه عالم معنی است و این عالم بی پایان و بدون آغاز، تنها از دروازه عقل به شهرستان عقل وارد می شود و عقل آن را موجه و معقول میسازد.
جای هیچ گونه تردید نیست که همه افراد انسان، با عالم معنی سرو کار دارند و کسی نمی تواند بدون دست یافتن به نوعی از معنی، به زندگی خود در این جهان ادامه دهد. با این همه، حقیقت معنی و کنه ذات آن برای اشخاص شناخته شده نیست. همه اشخاص برای رسیدن به حقیقت معنی کوشش و تلاش می کنند، ولی هرکس فقط به وجه یا جلوه ای از وجوه و جلوههای آن دست می یابد.
پاسخی بگذارید