منطق صوری و منطق مادی دو شاخه اصلی امروزه در منطق است. منطق ارسطویی، در واقع منطقِ فُرم و صورت است که به تنظیم و صورت بندی درست معلومات برای حل مجهول است. منطق مادی بعدها در قرن شانزدهم میلادی توسط فرانسیس بیکن، پایهریزی شد. بیکن معتقد بود که منطق ارسطویی (صوری) ناتوان از پاسخگویی به سوالات ما درباره کشف جهان است و صرفا به مباحث ذهنی و انتزاعی میپردازد.
اندیشه همواره در حال رفت و آمد بین معلوم و مجهول است و برای رفع مجهولها تلاش میکند. برای کشف مجهول از طریق فکر حداقل دو شرط اساسی وجود دارد:
- انتخاب معلومات مناسب و صحیح
- تنظیم و صورت بندی درست آنها
نبود هریک از این شروط، مانع رسیدن به حقیقت خواهد بود. بنابراین، ذهن آنگاه که فکر می کند ممکن است صحیح عمل کند و ممکن است دچار خطا شود. منشا خطای اندیشه، نبود یکی از دو شرط فوق است؛ زیرا تفکر در عالم ذهن مانند یک ساختمان است؛ یک ساختمان آنگاه کامل است که هم مصالح و مواد تشکیل دهنده آن بی عیب باشد و هم معماری آن براساس اصول صحیح ساختمانی باشد.
ماده غلط: مثلاً اگر گفتیم: «سقراط انسان است. هر انسانی ستمگر است. بنابراین، سقراط ستمگر است.» این استدلال اگرچه از نظر شکل و صورت صحیح است، اما از نظر ماده و مصالح فاسد است؛ زیرا آنجا که می گوییم: «هر انسانی ستمگر است» درست نیست.
صورتبندی غلط: حال اگر بگوییم: «همهٔ مردان انسان هستند. همهٔ زنان انسان هستند. بنابراین، همهٔ مردان زن هستند.» ماده و مصالح استدلال صحیح است؛ ولی صورت و نظام آن نادرست است و همین امر، موجب غلط بودن نتیجه خواهد بود.
تعریف منطق صوری و منطق مادی
آن بخشی از منطق که متکفل خطاسنجی در قلمرو صورت فکر، چه در عرصهٔ تعریف و چه در محدودهٔ استدلال است، منطق صوری و آن بخشی از منطق، که عهده دار سنجش خطا در ماده فکر است، منطق مادی نامیده می شود منطق صوری به نامهای منطق نظری، منطقی کلاسیک، منطق عمومی، منطق ارسطویی و منطقی قدیم نیز نامیده شده است.
منطق مادی نیز به نامهای منطق عملی (اعمالی)، منطق اختصاصی، متدلوژی علوم (شناخت روشهای علوم)، فلسفه علمی خوانده می شود.
تقسیم بندی مباحث منطق صوری
مباحث منطق صوری و مادی را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
- تصورات
- تصدیقات
برای روشن شدن این تقسیم بندی، پاسخ به دو سؤال ضروری است: اولا، تصور و تصدیق چیست؟ ثانیا چرا مباحث منطق به این دو بخش تقسیم می شود؟
تصور و تصدیق
انسان در درون خود واقعیاتی چون درد، شادی و غم را احساس می کند. پس از مدتی که آن رخ داد درونی از بین رفت صورتی از آن در ذهن او باقی می ماند. تحقق این امور در درون انسان و نیز صورت های آن، صفت و حالتی را برای او ایجاد می کند که به آن «علم»، «ادراک» و یا «آگاهی» گفته می شود.
بنابراین، انسان گاه به صورت اشیا علم دارد و گاه به حضور وجود آنها در درون خود. در صورت نخست، علم را «حصولی» و در صورت دیگر «حضوری» می نامند. علم حصولی به نوبهٔ خود به دو نوع تقسیم می شود: تصور و تصدیق.
تصدیق عبارت است از: ادراکِ مطابقت و یا عدم مطابقت یک نسبت (جمله خبری) با واقع؛ مانند زمین کروی است. جیوه جامد نیست؛ البته چنین ادراکی مقتضای حکم و اذعان نیز است
تصور عبارت است از: صورت پدید آمده اشیاء در ذهن، به نحوی که اقتضای حکم و اعتقادی را نداشته باشد؛ مانند علی، خورشید و ماه، آسمان زیبا، آیا حسن عالم است؟
پس از تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق، مؤلفان منطق در دوره های متأخر این تقسیم را مبنا قرار داده، ابواب منطقی را به دو بخش تصورات و تصدیقات تقسیم کردند (وجه چنین تقسیمی این است که، جریان اندیشه در ذهن، گاه از طریق سامان بخشی چند تصور برای رسیدن به تصوری جدید و گاه از طریق تنظیم و ترتیب دادن چند تصدیق برای رسیدن به تصدیقی جدید صورت می گیرد. از این رو، منطق صوری به عنوان ابزار و روشی برای خطاسنجی جریان تفکر، باید در دو بخش تصورات و تصدیقات، نقشی اساسی داشته باشد.
نظرات