در مغالطه تعریف دوری شخصِ مغالطه کننده، به جای تعریف، فقط لفظ را عوض میکند و برای فهم آن لفط دوم، میبایست معنای لفظ اول را بدانیم. یعنی ما قبل از اینکه چیزی را بشناسیم، باید آن را از قبل شناخته باشیم و باطل بودن این مساله واضح است.
انواع تعریف دوری
- دور مُصَرّح (یعنی دورِ واضح و آشکار): مثلاً اگر کسی در تعریفِ خورشید بگوید: «خورشید ستاره ای است که در روز طلوع می کند» اگر بپرسیم «روز» یعنی چه؟ او بگوید: روز، یعنی «مدت زمان میان طلوع و غروب خورشید» این یک تعریف دوری است؛ زیرا شناسایی خورشید متوقف بر شناسایی روز است و شناسایی روز (در این جمله) متوقف بر شناسایی خورشید است؛ نهایتا معلوم شدن معنی خورشید در گرو معلوم شدن معنی خورشید است! که محال است.
- دورِ مضمر ( یعنی دورِ پنهان): تعریفِ دوری ممکن است با چند واسطه محقق شود (یعنی آنچه قرار است تعریف شود، تعریف اش با چند واسطه بر خودش متوقف می شود) مانند: تعریفِ چریدن در این فرض؛ «چریدن» یعنی غذا خوردن حیوان از مرتع، «مرتع»، بخشی از دشت و صحراست که در آن علف فراوانی می روید «علف»، یعنی گیاه در حال رشد که حیوان از آن میچرد. در این مثال، تعریفِ چریدن با دو واسطه متوقف بر شناسایی معنای چریدن شد.
نکته:
ممکن است گفته شود، که تعریف دوری، یک چیز عادی و حتی اجتناب ناپذیر است و اصلاً مشکلی را هم به وجود نمیآورد و مثلا تعاریفی، مانند این تعاریف طبیعی و بدون اشکال است: «انسان یعنی بشر، بشر یعنی انسان» «مملکت، یعنی کشور، کشور، یعنی مملکت» اما این گمان خطاست و اشکال این تعاریف وقتی آشکار می شود که شخص معنای هیچ یک از دو واژه مترادف در تعریف را نداند. در این صورت، تعریف بیفایده و اشکال دوری بودن آشکار خواهد شد.
جنیه مغالطه آمیز بودن تعریف دوری این است که مخاطب در فهم یک امر مبهم به امر مبهم دیگری احاله داده می شود، در حالی که برای فهم امر دوم نیازمند شناخت امر اول است.
نفیسه لهراسبی ۱۳ بهمن ۱۴۰۱
سلام چه محیط جالبی، چه جالب که یه همچین چیزی داریم، کاش سوال و جواب هم لود