وجود منشأ ایجاد است

وجود منشأ ایجاد است

وجود منشأ ایجاد است به عربی: «الشیئ مالم یوجَد لم یوجِد» (فتح ج اول و کسر ج دوم). که این قاعده  از نظر معنی و مفاد به قاعده «الشیئ ما لم یجِب لم یوجَد» (به کسر ج) بسیار نزدیک است

به مقتضای قاعده اول، وجود شیئ منشأ آفرینش موجودات است و به مقتضای قاعده دوم وجوب شیئ ملاک و مبدأ ایجاد است. اگر مفهوم وجوب را با مفهوم وجود مساوق بدانیم، مفهوم این دو قاعده نیز مساوق یکدیگرند؛ زیرا وجود مادام که به سر حد وجوب نرسد، ایجاد امکان پذیر نیست؛ چنان که وجوب بدون وجود وجه معقولی نخواهد داشت و این از آن جهت است که وجوب جز ضرورت وجود، چیز دیگری نیست؛ بنابراین، وجود و وجوب که هر دو مفهوم، جز از یک حقیقت حکایت نمی‌کنند، ملاک ایجاد و مبدأ آفرینش موجودات‌اند. مفهوم این قاعده در یک بیت لطیف فارسی به صورت ضرب المثل در آمده و در میان مردم معروف و مشهور است و آن عبارت است از این بیت:

ذات نایافته از هستی بخش     کی تواند یافت که شود هستی بخش؟

قاعده «وجود منشأ ایجاد است» را قاضی عضدالدین ایجی در مواقف (۱)، مطرح کرده و مورد بحث قرار داده است.  ملأ اسماعیل واحد العین که از حکمای بزرگ اسلامی است، ولی نامش کمتر معروف است، در حاشیه کتاب مبدأ و معاد صدرالمتألهین از این قاعده نام برده و به آن استناد کرده است. وی در مقام توضیح این مسئله که صور نوعیه و جسمیه قائم به ماده اجسام هستند، اضافه می‌کند که تأثیر صور نوعیه و جسمیه در غیر نیز بدون قیام به ماده، امکان پذیر نیست و استدلال خویش را برای اثبات این سخن به این قاعده متکی می‌سازد، چنان که می‌گوید:

  • ‌… إنّ فعل تلک الصّور (النوعیّه و الجسمیّه) و تاثیرها فی غیرها موقوف علی قوامها فی نفسها و الشیئ ما لم یوجَد لم یوجِد…. (۲)

حاج ملاهادی سبزواری در مقام اثبات عموم قدرت برای حق تعالی که به چندین دلیل تمسّک نموده است، دلیل سوم خود را بر قاعده «وجود منشأ ایجاد است» استوار کرده است: به این ترتیب که ایجاد را فرع وجود می‌داند و چون برای ممکنات وجود حقیقی قائل نیست، ایجاد حقیقی را نیز از آنها سلب می‌کند. بنابراین، ایجاد حقیقی در انحصار کسی است که دارای وجود حقیقی است؛ و آن ذات واجب الوجود است؛ چنان که می‌گوید:

و الشیئ لم یوجِد متی لم یوجَدا      و بإختیار إختیار ما بدا

  • أی الإیجاد فرع الوجود و إذ لاوجود حقیقیّ للممکنات فی ذواتها إذ الممکن من ذاته أن یکون لیس و له من علته أن یکون أیس فلا إیجاد حقیقی لها… (۳)

پاورقی‌ها

  1. مواقف (همراه با شرح جرجانی). ج ۳، ص ۱۰
  2. حاشیه بر مبدأ و معاد. ص ۱۲
  3. شرح منظومه. بخش فلسفه. ص ۱۷۹
5/5 - (2 امتیاز)

پست های مرتبط

مطالعه این پست ها رو از دست ندین!
بسیط نمی‌تواند فاعل و قابل باشد

بسیط نمی‌تواند فاعل و قابل باشد

قاعده بسیط نمی تواند فاعل و قابل باشد از جمله قواعدی است که برای اثبات برخی مسائل فلسفی به آن استناد شده که از جمله آن اضافه کردن قید حیثیت در تعریف قوه است

بیشتر بخوانید
قاعده بسیط الحقیقه

شرح قاعده بسیط الحقیقه

قاعده بسیط الحقیقه یعنی چیزی که در حقیقت، بسیط و کامل بالذات است و هیچ قیدی ندارد، همه چیز است و وحدت محض است. آنچه مطالعه می‌کنید خلاصه‌ای از شرح این قاعده است که در کتاب قواعد کلی فلسفه در فلسفه اسلامی نوشته دکتر دینانی به چاپ رسیده است

بیشتر بخوانید
انقلاب حقیقت محال است

انقلاب حقیقت محال است

قاعده عقلی و فلسفی انقلاب ماهیت محال است زیرا ماهیت از آن جهت که خود ماهیت است، جز همان ماهیت چیز دیگری نیست مفهومی جز خود آن ماهیت بر آن ماهیت صدق نمی کند.

بیشتر بخوانید

نظرات

سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آواتار کاربر کاربر مهمان fatemeh 14 فروردین 1393

سلام خسته نباشیدبرشما.واقعاازسایت خیلی مفیدتون ممنونم شماواقعاخودتونووقف اسلام وخداکردین ایمیل زدم که فقط ازتون تشکرکنم.درود برشما!!

آواتار کاربر کاربر مهمان فقیر 30 فروردین 1393

سلام. وقت تون بخیر

خدا قوت